Pathology of Erotic Marriage (Case Study: Women Applying for Divorce in Tehran City)
Subject Areas : Social issues and injuries related to women and the familySara Tahmanesh 1 * , bagher sarokhani 2 , Akbar Tahmanesh 3
1 - M.A student in Women's Studies, Islamic Azad University, Science and Research Branch, Iran.
2 - Professor, Department of Sociology, Tehran University of Science and Research, Iran.
3 - PhD student in Economic Sociology and Development, Islamic Azad University, Tehran North Branch, Iran.
Keywords: Family instability, erotic marriage, divorce, individualism, Pathology of Erotic marriage.,
Abstract :
Erotic courtship and marriage as a type of mate selection increasing due to social changes and change in family functions. In this type of mate selection attention focused on body and physical capital and accordingly spouses enter to marriage market. Statistical data indicates parents’ role decrease in mate selection processes. It seems that socio- cultural changes and diffusion of new marriage patterns, as well as individualism caused such variation. The main objective of present article is to pathology of erotic courtship and marriage on family instability with emphasis on socio- cultural elements. The structural functionalism theory, Gidden’s pure relationship and modernization theory explain the theoretical model of research. Survey method applied for data collection. A sample of 180 female divorce applicants whom had erotic mate selection referring to Family Judicial Complex No. 2 in Tehran in the fourth quarter of the year 1400 (2021-2022) interviewed. Finding indicate 86% of respondents, realized that they could not continue it as soon as first three years of common life. 41.7% without consulting parents or any other person and based on individual decision get married. The findings show that the most important factors of family instability are nature of erotic marriage along with increasing individualism and decreasing parental authority as well as modernity. It seems that with the continuation of social and individual changes, Iranian society will face an increase in family instability in the future.
آزادارمکی، تقی (1386) فرآیند تغییر نسلی؛ بررسی فراتحلیل در ایران، پژوهش جوانان، فرهنگ و جامعه، دوره 1، ش 1، بهار و تابستان، صص 68-41.
باستانی، سوسن و محمود گلزاری و شهره روشنی (1390) پیامدهای طلاق عاطفی و استراتژیهای مواجهه با آن، خانواده پژوهی، ش 26، تابستان، صص 257-241.
بلالی، اسماعیل و دیگران (1398) «جامعه¬پذیری و طلاق، بررسی پدیدۀ طلاق با رویکرد فرایندی»، مجله تحقیقات کیفی در علوم سلامت، دوره 8، ش 1، صص 56-44.
بشیریه، حسین (1400) از اینجا تا ناکجا، دیباچهای بر آسیبشناسی سیاسی، تهران، نشرنی.
تاج¬آبادی فراهانی، محمد و دیگران (1399) «تبیین جامعه¬شناختی تأثیر سرمایۀ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در بین زوجین ساکن در تهران»، برنامه¬ریزی رفاه و توسعه اجتماعی، سال یازدهم، شماره 44، پاییز، صص 192-161.
تبرایی، رامین و دیگران (۱۳۹۵) دانستنیهای ازدواج سالم، تهران، پارسای سلامت.
ثناگویی¬زاده، محمد (1400) شناسایی عوامل مرتبط با پایداری ازدواج در مطالعات ایرانی سال (۱۳۸۸-۱۳۹۸)، فصلنامه سیاست-گذاری عمومی، دوره هفتم، شماره ۳، پاییز، صص 277-261.
جنادله، علی و مریم رهنما (1393) «دگرگونی در الگوی متعارف خانواد، ایرانی، تحلیل ثانویۀ دادههای ملی»، خانواده¬پژوهی، سال دهم، شماره 39، پاییز، صص 296-277.
جهانی دولت¬آباد، اسماعیل (1397) «بررسی میزان انطباق واقعیت روابط زناشویی در ایران با مفهوم رابطه ناب گیدنز»، مطالعات خانواده، دوره ششم، شماره 2، پاییز و زمستان، صص 58-25.
درخش، علی و خالد اصلانی و امین کرایی (1397) شناسایی عوامل ازدواج موفق یک پژوهش کیفی مطالعه نظریه داده بنیاد، مطالعات راهبردی ورزش و جوانان، دوره 17، شماره 42 ، اسفند 1397، صص 215-236.
زارع، بیژن و حسن سراج زاده و کرم حبیبپور گتابی و جواد مداحی (1399) زیست مجردی جوانان: مسئلهای اجتماعی- فرهنگی (رویکردی تحلیلی مبتنی بر آرای ژان بودریار و ریچارد سِنِت)، دوفصلنامه مسائل اجتماعی ایران، دوره 11، ش 2، صص 97-123.
ساروخانی، باقر (۱۳۷۵) مقدمهای بر جامعه¬شناسی خانواده، سروش، تهران.
------------ (۱۳۹۸) طلاق، پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل اجتماعی آن، تهران، دانشگاه تهران.
ساروخانی، باقر و مریم مقربیان (1390) تجددگرایی و همسرگزینی تحقیقی مقایسه ای در بین زنان مناطق 1 و 11 شهر تهران، مطالعات فرهنگ- ارتباطات، 12(15 (مسلسل 47))، صص 43-75.
شعبانی، الهه و دیگران (1401) «بررسی جامعه¬شناختی تأثیر شیوههای همسرگزینی»، پژوهشنامه زنان، دوره 13، پیاپی 41، آذر، صص 113- 150.
قاسمی، علیرضا و باقر ساروخانی (1392) عوامل مرتبط با طلاق در زوجین متقاضی طلاق توافقی شهرستان کرمانشاه، تغییرات اجتماعی فرهنگی، دوره 10، ش 4، زمستان، صص 69-87.
قائمی اصل، مهدی و دیگران (1398) «بررسی تأثیر کوتاه¬مدت و بلندمدت متغیرهای اقتصادی بر روند ازدواج و طلاق در ایران با تأکید بر کانالهای کنترلی جنسی و آموزشی»، زن در توسعه و سیاست، دوره هفدهم، شماره ۳، پاییز، صص 487- 511.
عیسینژاد، امید و شهین هوشمند (1397) بررسی ساختار عاملی، روایی و پایایی پرسشنامه ملاکهای انتخاب همسر (MSCI) در نمونه ایرانی، خانواده پژوهی، ش 14، پیاپی55 ، صص 327-344.
کرمانی، مهدی و احمدرضا اصغرپور ماسوله و زهرا برادران کاشانی (1397) همسرگزینی دختران جوان: کشاکش فردیت در برابر ارزشهای سنتی، خانواده پژوهی، ش 14، پیاپی 55، صص 303-326.
کلدی، علیرضا و مریم غفوریان قالیباف (1387) «بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر معیارهای همسرگزینی»، جامعه¬شناسی معاصر، سال اول، شماره 1، زمستان، صص 155-172.
محسنی، منوچهر (۱۳۶۸) مقدمات جامعه¬شناسی، دیبا.
تهران.
محمودیان، حسین و دیگران (1394) «ازدواج خویشاوندی، تفاوت¬های بین نسلی و عوامل پشتیبان در آن در کرمانشاه»، مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، دوره چهارم، شماره، صص 145- 166.
موسوی، مهری سادات (1395) «بازنمایی طلاق توافقی»، خانواده¬پژوهی، سال دوازدهم، شماره 46، تابستان، صص 287- 304.
میرزایی، عزت الله و دیگران (1400) «جهانی شدن فرهنگی و فضاهای همسرگزینی (مطالعه موردی: دختران تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی شهر تهران)»، پژوهشهای مشاوره، دوره 20، شماره 79، پاییز، صص 84-109.
هاشمی، سید ضیا و دیگران (1393) «بررسی تجربی دو نظریه رقیب همسرگزینی در ایران»، فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران، دوره هفتم، شماره 4، زمستان، صص 157-187.
پورمحمد، رعنا و علی رجبلو و آرش حیدری و فاطمه صادقی (1399) «زنانگی اروتیک برساختی تاریخی»، مجله جامعه¬شناسی ایران، دوره بیست¬ویکم، شماره 3، پاییز، صص 129- 147.
وظیفه¬شناس، فاطمه و دیگران (1399) «برساخت زیبایی بدن زنانه»، زن در توسعه و سیاست، دوره هجدهم، شماره 2، تابستان، صص 173-193.
نازک¬تبار، حسین و دیگران (1394) «تحلیلی بر نوسازی و کارکرد خانواده در استان مازندران»، مطالعات زن و خانواده، دوره سوم، شماره 2، پاییز و زمستان، صص 121-149.
Overbeek, Geertjan; Nelemans, Stefanie A.; Karremans, Johan & Rutger C. M. E. Engels (2013) The Malleability of Mate Selection in Speed-Dating Events, Arch Sex Behav, 42:1163–1171.
Hakim, Catherine (2010) Erotic Capital, European Sociological Review VOL 26 No 5.
Walther, Luciana; Schouten, John W. (2015) Next stop pleasure town identity transformation and women’s erotic consumption, Journal of Business Research.
https://www.sabteahval.ir/avej/Page.aspx?mId=49826&ID=3272&Page=Magazines/SquareshowMagazine.
فصلنامه علمي «پژوهش انحرافات و مسائل اجتماعی»
شماره ششم، زمستان 1401: 93-65
تاريخ دريافت: 07/03/1402
تاريخ پذيرش: 04/04/1402
نوع مقاله: پژوهشی
آسیبشناسی ازدواج اروتیک
(موردمطالعه: زنان متقاضی طلاق در شهر تهران)
سارا تهمنش1
باقر ساروخانی 2
اکبر تهمنش 3
چکیده
همسرگزینی و ازدواج اروتیک، یکی از شیوههای همسرگزینی است که با تغییرات اجتماعی و تغییر کارکردهای خانواده در حال افزایش است. در چنین شیوهای، بدن و سرمایۀ بدنی مورد توجه بوده، همسران بر اساس جذابیتهای مربوطه وارد بازار ازدواج میشوند. دادههای آماری نشان میدهد که طی دهههای اخیر، میزان مشارکت والدین در فرایند انتخاب همسر و همسرگزینی کاهش یافته است. به نظر میرسد که تغییرات فرهنگی اجتماعی و اشاعۀ الگوهای جدید همسرگزینی و بهویژه فردگرایی از علل این تغییرات است. هدف اصلی مقالۀ حاضر، آسیبشناسی شیوۀ همسرگزینی بر اساس ظاهر و علاقۀ فردی (ازدواج اروتیک) بر ناپایداری خانواده با تأکید بر عوامل فرهنگی- اجتماعی است. نظریۀ کارکردگرایی ساختاری، رابطۀ ناب گیدنز و نظریۀ نوسازی، تبیینکننده مدل نظری تحقیق است. این مطالعه با روش پیمایش و با استفاده از ابزار پرسشنامه محققساخته به مصاحبه با 180 نفر زن نمونه متقاضیان طلاق پرداخته که به شیوۀ اروتیک ازدواج کرده و در سهماهه چهارم سال 1400 به مجتمع قضایی خانواده شماره 2 تهران مراجعه کرده بودند و به این ترتیب به جمعآوری داده پرداخت. یافتهها نشان میدهد که 86% از پاسخگویان در سه سال اول زندگی مشترک دریافتند که قادر به ادامۀ آن نیستند. 41.7% هنگام ازدواج اصلاً با والدین مشورت نکرده و بر اساس تصمیمهای فردی و بدون مشورت با دیگران به همسرگزینی پرداختهاند. بیش از نیمی از پاسخگویان (52%) در نخستین سال پس از ازدواج به جدایی و طلاق میاندیشیدند. یافتهها نشان میدهد که ماهیت ازدواج اروتیک به همراه افزایش فردگرایی و کاهش اقتدار والدین و مدرنیته از مهمترین عوامل ناپایداری آن است. به نظر میرسد که با تداوم تغییرات اجتماعی و فردی، جامعۀ ایران در آینده با افزایش ناپایداری خانواده مواجه باشد.
واژههاي کلیدی: پایداری خانواده، ازدواج اروتیک، طلاق، فردگرایی و آسیبشناسی همسرگزینی اروتیک.
مقدمه
آسیبهای اجتماعی و روند افزایشی آن، نگرانیهایی را در کشور ایجاد کرده است. یکی از آسیبهای اجتماعی که زمینهساز بسیاری از معضلات و آسیبهای دیگر محسوب میشود، طلاق و فروپاشی خانواده است. طلاق، پدیدهای چندبعدی و چندعلتی است (ر.ک: منادی، 1383؛ به نقل از بلالی و دیگران، 1398) که برخی از علل آن به مراحل آغازین و چگونگی تشکیل خانواده مربوط میشود. پیوندهای زناشویی و تشکیل خانواده در ایران به طور سنتی در گذشته تا اندازهای اهمیت داشت که به جز والدین، شبکۀ خویشاوندی نیز نقش مهمی در همسرگزینی فرزندان و جوانان ایفا میکردند (ر.ک: Singh Das, 1991؛ Touba, 1978؛ ساروخانی و مقربیان، 1390). امروزه این نقش با چالشهایی همراه شده است. در عصر حاضر و در جامعۀ مدرن، بیشتر ازدواجها با اهداف شخصی صورت میگیرد (هاشمی و دیگران، 1393: 159).
توجه به ظاهر و جذابیت ظاهری، سبب شده بدن انسان موضوعی مهم برای مطالعه شود و سرمایۀ بدن به عنوان یکی از معیارهای انتخاب همسر مورد توجه و عشق اروتیک4 در پیوند با همسرگزینی و تشکیل خانواده مطرح شده است. همسرگزینی و ازدواج اروتیک را میتوان «ازدواج تابع جسم و ظواهر» تعریف کرد. در چنین ازدواجهایی، به هنگام همسرگزینی، توجه به ظواهر جسمی و فیزیکی، جایگزین داوری اندیشه و خرد میشود. از آنجا که پدیدۀ ظواهر جسمی، فرسایش زودرس دارد، اغلب در کوتاهمدت چنین ازدواجهایی محتوم به فروپاشی هستند؛ زیرا با زندگی مشترک آرامآرام ذهن بر ظاهر قالب میشود؛ همان همسری که برحسب زیباییهای جسمانی و سرمایۀ بدن برگزیده شده، هنگامی که زیر یک سقف قرار گرفتند و اندیشهها و خواستههای نادرست (متعارض) از طرف مقابل ساطع شد، ابعاد دیگر شخصیت فرد ظهور و بروز یافته و تبدیل به موجودی ناخوشایند و زشت میگردد. در این وضعیت، نظام زناشویی به بحران کشیده میشود. بنابراین محتمل است نوع همسرگزینی بر پایداری خانواده و پیوند زناشویی تأثیرگذار باشد. به دلیل رخداد تحولات گسترده در جامعۀ مدرن، محققان بر این باورند که نهاد خانواده در دوران تسلط فرهنگ مدرن بر جهان معاصر، دچار چالشهای جدی شده است (زارع و دیگران، 1399: 98). فردگرایی در حوزههای مختلف زندگی بشر از جمله همسرگزینی سایه افکنده است. همسرگزینی و ازدواج اروتیک، یکی از پیامدهای فردگرایی و معمولاً این مبنا برای ازدواج سبب کژکارکردی خانواده بوده، رابطهای موقت و ناپایدار را به دنبال دارد.
چهار ویژگی را میتوان برای همسرگزینی و ازدواج اروتیک نام برد. نخست نقش نداشتن (نقش بسیار محدود) خانوادۀ مبدأ در همسرگزینی و فردی شدن ازدواج؛ در چنین وضعیتی فرد، محور اصلی است و نقشی بیبدیل در انتخاب همسر ایفا نموده، از راهنمایی و مشاورۀ خانواده استفاده نمیکند (به ندرت استفاده میکند). از آنجا که انتخاب بر اساس علاقۀ فرد و بدون در نظر گرفتن نظرهای خانواده است، در زمان بروز مشکل، حمایت خانوادۀ مبدأ برای پایداری ازدواج به حداقل میرسد (ارائه نمیشود). دومین ویژگی، انتخاب همسر بر اساس ویژگیهای ظاهری بدن، زیباییهای جسمی (انتخاب اروتیک) یا ظاهربین شدن است. در چنین انتخابی، بی توجهی (بیخبری) به سایر ابعاد و زوایای شخصیت و رفتار همسر اتفاق میافتد که با گذشت زمان، از اهمیت ویژگیهای ظاهری کاسته میشود و با ظهور ابعاد پنهان شخصیتی و رفتاری، بستر تعارضات زناشویی را فراهم میآورد. سومین ویژگی، ناپایداری ازدواج است. چنین ازدواجهایی تحت تأثیر ذهنیت فرد از طرف مقابل قرار میگیرند. با گذشت زمان، ذهنیت همسران از یکدیگر تغییر میکند. تغییر ذهنیت همسران نسبت به یکدیگر موجب کاهش شکیبایی فیمابین و افزایش تعارض زناشویی میگردد. چنین وضعیتی، ازدواج را ناپایدار میسازد. چهارم اینکه در این نوع ازدواج معمولاً یکی از کارکردهای مهم خانواده که فرزندآوری است، مطمح نظر نیست. چنین ازدواجهایی، تداوم نسل و گسترش خانواده را به همراه ندارد و بقای نسل در معرض نابودی قرار میگیرد. به عبارت دیگر چنین ازدواجهایی، کارکرد مفید و مناسبی برای جامعه ندارد.
با توجه به کژکارکردی ازدواج اروتیک، مسئله اصلی مطالعۀ حاضر، آسیبشناسی همسرگزینی اروتیک است. این مطالعه با تأکید بر عوامل اجتماعی و فردی تلاش دارد تا عوامل مؤثر بر ناپایداری زناشویی را در میان زنان متقاضی طلاق مراجعهکننده به دادگاه خانواده شماره 2 در شهر تهران را بررسی نماید. این مطالعه به بررسی پرسشهای زیر میپردازد:
- ویژگیهای جامعهشناختی زنان متقاضی طلاق با همسرگزینی و ازدواج اروتیک کدامند؟
- ازدواج اروتیک در میان زنان متقاضی طلاق، واجد چه ویژگیهایی است؟
- تصمیم گیری فردی در همسرگزینی اروتیک، چقدر ایفای نقش میکند؟
- در ازدواج اروتیک، ظهور اندیشۀ طلاق در چه فاصلهای از شروع زندگی مشترک ایجاد میشود؟
اهمیت و ضرورت تحقیق
خانواده و مقدم بر آن شکلگیری پیوند زناشویی، در کشور ما مسئله حائز اهمیتی محسوب میشده، به همین دلیل والدین، شبکۀ اقوام و نزدیکان خانواده به طور سنتی نقش اساسی در انتخاب همسر برای جوانان و فرزندان ایفا میکردند (ر.ک: Singh Das, 1991؛ Touba, 1978)؛ به طوری که در دهههای قبل در جامعه سنتی ایران، حوزۀ همسرگزینی تحت اقتدار والدین بود و آنها اهداف اقتصادی، اجتماعی و یا در برخی موارد سیاسی را در انتخاب همسر برای فرزندان مطمح نظر قرار میدادند. به عبارتی تنها ظاهر فرد، ملاک انتخاب همسر نبود و شاخصهای دیگری نیز مورد توجه قرار میگرفت. همسرگزینی سنتی نیز دارای محاسن، معایب و آسیبهایی بود. به نظر میرسد که تغییر شیوۀ همسرگزینی و انتخاب همسر و کاهش نقش والدین از یکسو و افزایش انتخاب فردی بر ناپایداری و فروپاشی خانواده و پیوند زناشویی تأثیر دارد.
محققان، بسیاری از آسیبهای اجتماعی را مرتبط با فروپاشیدگی خانواده و نابسامانی آن دانستهاند. دادههای آماری نشان میدهد که در سالهای اخیر، آمار طلاق، روندی صعودی داشته است. بر اساس آخرین آمار طلاق و ازدواج سازمان ثبت احوال در سال 1400 در مقابل هر 568.545 ازدواج، 201.059 طلاق رخ داده است. این وضعیت در سالهای گذشته با میزان متفاوتی مشاهده میشود؛ به طوری که بر اساس آمار رسمی سازمان ثبت احوال کشور، در سال 1394 نسبت ازدواج به طلاق، 4.2 است؛ یعنی به ازای هر 4.2 ازدواج، یک طلاق در کشور اتفاق میافتد (ر.ک: سازمان ثبت احوال کشور، 1394). میزان وقوع طلاق و از هم پاشیدگی خانواده در سال 1387 از 12.5 طلاق در مقابل 100 ازدواج به 23.5 طلاق در مقابل 100 ازدواج در سال 1393 افزایش یافته است (موسوی، 1395: 302).
یکی از عواملی که بر پایداری و استحکام خانواده تأثیرگذار است، شیوۀ شکلگیری و
تشکیل خانواده است. بنابراین آسیبشناسی شیوۀ تشکیل آن که محتمل است بر پایداری/ ناپایداری پیوند زناشویی مؤثر باشد، ضروری مینماید. از آنجا که مبنای همسرگزینی و ازدواج اروتیک، سرمایۀ بدن و ظاهر فرد بوده و ملاکهای دیگری در این شیوه از ازدواج در نظر گرفته نمیشود، به نظر میرسد که پایداری خانواده در این شیوه از همسرگزینی همانند سایر شیوههای همسرگزینی نیست.
تغییر در خانواده، مسئلهای جهانی است که به سایر حوزهها و ابعاد زندگی انسان تسری یافته است. «در غرب، خانواده و تحولات مربوط به آن تنها یک مسئله اجتماعی تلقی نمیشود، بلکه ابعادی سیاسی یافته است و تغییرات صورتگرفته در آن، واکنشهای مختلفی را در عرصۀ عمومی به همراه داشته است» (جنادله و رهنما، 1393: 277-278). بنابراین دگرگونیها در هنجارها و ارزشها نیز بر ابعاد زندگی بشر و تعاملات فیمابین تأثیر داشته است. کرمانی و همکاران، همسرگزینی را فرایندی عمدتاً تعاملمحور دانستهاند که بر اساس ارزشها و قواعد فرهنگی گوناگون پیش برده میشود. یک سوی این ارزشها و قوانین فرهنگی، حاکمیت رویههای سنتی و در سوی دیگر آن، جریانی قوی از الگوهای مدرن قرار دارد (کرمانی و دیگران، 1397: 304). مطالعات بسیار معدودی به آسیبشناسی ازدواج اروتیک پرداختهاند و ضروری است که مطالعات بیشتری در این زمینه انجام شود.
پیشینه پژوهش
اروتیک از زوایای مختلف مورد مداقه قرار گرفته است. والتر و اسکاتن5 (2015) به بررسی مصرف اروتیک در گروههای مختلف زنان برزیلی با تأکید بر فرهنگ مادی پرداختند. مطالعه یادشده، دو هدف بررسی چگونگی تحول زنان در ارتباط با تولیدات صنعت اروتیک و نیز بررسی چگونگی تحول تولیدات صنعت اروتیک در ارتباط با زنان را پیگیری کرده است. این مطالعه با توجه به یافتههای تحقیقات اروتیکوگرافی و نیز با استفاده از نظریه دیالکتیک فرهنگ مادی میلر انجام شده است. یافتهها نشان میدهد که بدن زنانه و تجربههای زنان به عنوان بازیگر کلیدی در دیگر حوزهها مانند ظهور هویت، روابط زناشویی، ارتباطات اجتماعی و نیز صنعت تولیدات اروتیک در جامعۀ برزیل تأثیر داشته است.
اروتیک و جذابیت بدن از موضوعات مورد پژوهش در بررسیهای همسرگزینی بوده است. اوربیک6 و همکاران (2013) در مطالعهای با عنوان «انعطافپذیری همسرگزینی در بررسی سریع وقایع قرار ملاقات»، به بررسی رابطه ویژگیهای بازار ازدواج و انتخاب فردی همسر پرداختند. فرض بر این بود که انتخاب زنان در مقایسه با انتخاب مردان، انعطافپذیری بیشتری داشته یا بیشتر وابسته به زمینه است. آنها با بررسی 546 نفر شرکتکنندۀ 22-42 ساله در تحلیل 22 مورد قرار ملاقات مقدماتی دریافتند که وقتی زن دارای جذابیت بدنی کم و مشکلات فیزیکی بود، کمتر مورد توجه قرار میگرفت. یافتهها تاحدی ایدۀ شکلپذیری بدن زنانه را در انتخاب همسر تأیید میکنند.
حکیم7 (2010)، تئوری سرمایه بدن8 را به عنوان یک دارایی فردی مطرح میکند. سرمایه بدن، مانند سرمایههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی اهمیت دارد. این سرمایه ملموس که تئوریهای جامعهشناسی و اقتصادی از آن غفلت ورزیده و آن را نادیده شمردهاند، در زندگی اجتماعی، نقش مهمی را ایفا مینماید. سرمایۀ بدن در فرهنگهای جنسیشدۀ جوامع مدرن ثروتمند در حال ارزشمند شدن است. به باور وی، سرمایۀ بدن نهتنها دارایی اصلی در همسرگزینی و بازار ازدواج محسوب میشود، بلکه در رسانه، سیاست، تبلیغات، ورزش، هنر، بازار کار و تعاملات روزمره حائز اهمیت است. محتمل است بیتوجهی (فراموشی) جامعهشناسان نسبت به این عامل به دلیل رویکردهای پدرسالانهای باشد که هنوز در این شاخه از علم وجود دارد.
حکیم معتقد است که سرمایۀ بدن، چندوجهی است و شش عامل را به عنوان ویژگی سرمایه بدن مطرح میکند. زیبایی، اولین و شاخصترین ویژگی سرمایه بدن محسوب میشود؛ هرچند در فرهنگهای مختلف، تعاریف، معیارها و شاخصهای متفاوتی برای زیبایی در نظر گرفته میشود و این مفهوم از جامعهای به جامعه دیگر متفاوت است. دومین عامل، جذابیت جنسی است که کاملاً با مفهوم زیبایی، تفاوت دارد و ابعاد رفتاری مانند حرکات، شیوۀ سخن گفتن و رفتارها را شامل میشود. سومین عامل که بیشک به ویژگیهای اجتماعی مربوط میشود و مرتبط با کنشهای اجتماعی است، شامل مهارتهای اجتماعی، آراستگی ظاهر، دلربایی، تأثیر متقابل، توانایی خوشحال کردن و ایجاد احساس خوشحالی در دیگران است و در نهایت تلاش برای درک دیگری و هر چیزی که به آن مربوط باشد. برای چهارمین عامل که حکیم آن را «سرزندگی» نامیده، ترکیبی از ظاهر فیزیکی، انرژی (در روابط) اجتماعی و اخلاق خوب را میتوان برشمرد. پنجمین عامل مشخصۀ سرمایه بدن، ارائۀ اجتماعی9 است؛ سبک لباس و پوشاک، آرایش صورت، عطر، جواهرات یا سایر زیورآلات، مدل مو و... که افراد برای نشان دادن موقعیت اجتماعی یا سبک (زندگی) به جهان از آنها بهره میگیرند. و عامل آخر، جنسی بودن است که به ویژگیهای جنسی مربوط بوده، مواردی هم برای آن مطرح کرده است.
بنابراین سرمایۀ بدنی، ترکیب زیباییشناختی جذابیت بصری، فیزیکی، اجتماعی و جنسی نسبت به سایر اعضای غیر همجنس در اجتماع در همه زمینههای اجتماعی است. حکیم معتقد است که سرمایه بدن نهتنها در عرصههای خصوصی و فردی نظیر همسرگزینی و بازار ازدواج، سرمایه مهمی محسوب میشود، بلکه در سایر عرصههای زندگی اجتماعی مانند بازار کار و روابط محیط کار بهویژه مشاغل مرتبط با فراغت نیز حائز اهمیت است و باید مورد توجه قرار گیرد. همچنین وی معتقد است که سرمایۀ بدن برای زنان بیش از مردان اهمیت دارد.
آلام (2010) در تحقيق خود دريافت كه پايگاه اجتماعي- اقتصادي، سطح سواد و مدت ازدواج، رابطۀ منفي با احتمال طلاق گرفتن دارد. یكي از نتايج مهم اين تحقيق اين بود كه هرچه اندازۀ شبكۀ همسرگزيني بزرگتر باشد، حمايت اجتماعي دريافتشدۀ فرد از سوي شبكه بيشتر خواهد شد و در نتيجه، رضايت فرد از زندگي زناشويي بيشتر خواهد شد. به عبارت ديگر، هرچه تعداد افراد دخيل در امر همسرگزيني بيشتر باشد، احتمال اينكه در اين ميان فرد يا افرادي باشند كه در طول زندگي زناشويي از فرد حمايت كنند، بيشتر است. اين يافته درباره تأثير اندازۀ شبكه بر حمايت شبكه با يافتههاي ديگر محققان نيز كاملاً همخواني دارد (ر.ک: باستاني و دیگران، 1390).
گومنز (2006) در مطالعۀ تغییرات الگوی همسرگزینی در تایوان به عنوان جامعهای تحت تأثیر فرایند نوسازی بر انتخاب افراد تأثیرگذاشته و نسلهای جدید با افزایش آزادی در انتخاب، عشق و علاقه را به عنوان معیار انتخاب همسر، جایگزین ازدواجهای سنتی مبتنی بر خانواده، قومیت و سنتهای محلی میکند (جنادله و رهنما، 1393: 28).
با افزایش آمار طلاق در کشور، دغدغه برای شناسایی زمینهها و عوامل تأثیرگذار بر ناپایداری خانواده در بین محققان حوزۀ خانواده و آسیبهای اجتماعی فزونی یافت و مطالعاتی در زمینه طلاق و فروپاشی خانواده و عوامل مؤثر بر آن با رویکردهای مختلف انجام شد.
میرزایی و همکاران (1400) دریافتند که جهانی شدن فرهنگی موجب تغییر در فضاهای همسرگزینی و روابط عاملان با فضا شده و کنش همسرگزینی را به سمت ازدواجهای بدون دخالت یا با دخالت منفعلانه خانوادهها و در فضاهای نظارتگریز هدایت میکند. شعبانی و همکاران (1400) در بررسی تأثیر شیوههای مدرن و سنتی طلاق دریافتند که میانگین طلاق با همسرگزینی مدرن، بیشتر از میانگین طلاق با همسرگزینی سنتی است. بنابراین نوع همسرگزینی در طلاق و ناپایداری خانواده تأثیر داشته است. شجاعي (1399) در پژوهشي با عنوان «مطالعۀ جامعهشناختی فرایندهای وقوع طلاق» به این نتیجه رسیده است که میتوان شش مدل فرایند طلاق را از یکدیگر تمییز داد که یک یا چندتای آنها میتواند در یک خانواده موجود باشد.
ثناگوییزاده (1398) در تحقیقی با عنوان «شناسایی عوامل مرتبط با پایداری ازدواج در مطالعات ایرانی (۱۳۸۸-۱۳۹۸)» با روش کیفی، کلیه مقالات پژوهشی مرتبط با پایداری ازدواج در ایران را در ده سال گذشته بررسی کرد. یافتهها نشان داد که چهار عامل تفاوتهای جنسیتی، تفاوتهای نسلی، نظام ارزشی حاکم بر جامعه و سیاستهای خانوادهمحور میتواند بر عوامل پایداری ازدواج تأثیرگذار باشد. ساروخاني (1398) در پژوهشي با عنوان «طلاق، پژوهشي در شناخت واقعيت و عوامل اجتماعي آن» بیان میدارد که طلاق، پديدهاي چندساختي است؛ از يکسو ابعاد اقتصادي دارد و از سوي ديگر بر حيات اجتماعي و حتي فرهنگ جامعه تأثيرگذار است. از آنجا که یکی از ابعاد پدیدۀ طلاق، متأثر از فرهنگ جامعه است، به نظر میرسد که ازدواج بر مبنای عشق رمانتیک از همین مقوله است و ضروری است که پیامدهای چنین ازدواجهایی مورد مداقه قرار گیرد.
قائمی اصل و همکاران (1398) در تحقیقی با عنوان «بررسی تأثیر کوتاهمدت و بلندمدت
متغیرهای اقتصادی بر روند ازدواج و طلاق در ایران با تأکید بر کانالهای کنترلی جنسی و آموزشی» بیان میدارند که تحولات ازدواج و وقوع طلاق میتواند با مسائل جنسی، نهادی و اقتصادی مرتبط باشد. همچنین نتایج نشان میدهد که میان روند ساختاری (پایدار) متغیر طلاق و متغیرهای اقتصادی، رابطه معنادار و مثبتی وجود دارد. تشکیل خانواده در ایران به طور ویژه تحت تأثیر زمینههای جنسی (بهویژه نسبت جنسی) و زمینههای آموزشی (بهویژه نرخ باسوادی) است؛ ولی تصمیم به طلاق میتواند علاوه بر متغیرهای جنسی و آموزشی، تحت تأثیر تورم و بیکاری نیز باشد.
نتایج پژوهش بلالی و همکاران (1397) با عنوان «بررسی پدیده طلاق با رویکرد فرایندی» نشان میدهد که برای واکاوی علت طلاق بهتر است گرههای طولانیمدت را کالبدشکافی نمود و به جای توجه به علل تمامکننده و انتهایی طلاق، طی یک فرآیند و در گذر زمان به بررسی طلاق بپردازند؛ از دوره آشنایی شروع نمایند، دوره نامزدی و زندگی مشترک را علتیابی کنند و در نهایت بدانند که پس از طلاق، چه اتفاقاتی ممکن است برای فرد مطلقه رقم بخورد و زندگی وی و اطرافیانش را تحت تأثیر قرار دهد.
یافتههای پژوهش عیسینژاد و هوشمند (1397) با عنوان «بررسی ساختار عاملی، روایی و پایایی پرسشنامه ملاکهای انتخاب همسر (MSCI) در نمونه ایرانی» نشان میدهد که با توجه به تفاوتهای فرهنگی، مهمترین عامل در میان عاملهای انتخاب همسر در پژوهش شوارتز و هاسیبروک در جامعه آلمان و پژوهش در ایران، عامل «قابل اعتماد بودن همسر» است که شامل ملاکهای خونگرم، فهمیده، بردبار، صادق و قابل اعتماد است و عاملهای «خوشخلقی و مهربانی» و «درک» در رتبه دوم و سوم اهمیت قرار دارند. درخش و همکاران (1397) به شناسایی عوامل مؤثر بر شکلگیری ازدواج موفق پرداختند. تحلیل دادههای آنها نشان داد که برای رسیدن به ازدواج موفق و رضایتمند، عوامل گوناگونی دخالت دارد.
در جمعبندی مطالعات پیشین میتوان اظهار داشت که عوامل مؤثر بر ناپایداری/ پایداری خانواده را میتوان به عوامل کلان و خرد دستهبندی نمود. در زمره عوامل کلان جهانی شدن فرهنگی و تغییر در فضاهای همسرگزینی، تأثیر شیوههای همسرگزینی (مدرن و سنتی)، ناهمسان همسری، تفاوتهای نسلی، نظام ارزشی حاکم بر جامعه مطرح شده است. در سطح خرد میتوان به کاهش اقتدار والدین در همسرگزینی و ویژگیهای فردی همسران اشاره نمود. اغلب مطالعات پیشین، عوامل اقتصادی و فرهنگی را در ناپایداری خانواده واکاوی نمودهاند. تمایز مطالعه حاضر با تحقیقات پیشین، رویکرد جامعهشناسانه آن، آسیبشناسی همسرگزینی اروتیک، زمینههای فروپاشی و عوامل فردی در بین نمونه آماری زنان متقاضی طلاق است.
مبانی نظری
خانواده، آیینهای از اجتماع است که کلیۀ تحولات و تغییرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در کارکردهای این نهاد تأثیر میگذارد. یکی از اصلیترین نظریههایی که جامعهشناسان در تجزیه و تحلیل مسائل خانوادگی به آن توجه داشتهاند، نظریۀ کارکردگرایی ساختی است. کارکردگرایان، کارکردهای خانواده را تنظیم روابط جنسی، فرزندآوری، تداوم و بقای نسل، جامعهپذیر کردن افراد خانواده، مراقبت و نگهداری از اعضای خانواده، تعیین جایگاه اجتماعی و حمایت عاطفی از اعضا میدانند (ر.ک: رابرتسون، 1374). این نظریه، توجه ما را به چگونگی شکلگیری رفتارهای فردی به وسیله ساختارها، متمرکز میکند. هرچند افراد، امکان انتخاب برای عمل دارند، انتخابها از طریق ساختارها شکل داده میشود (آزاد ارمکی، 1386: 26-27).
دیدگاه جامعهشناختی سیستمی متأثر از الگوی کارکردگرایی ساختی پارسونز، خانواده را به مثابه نظامی با ورودی و خروجی و فرایندهایی مطرح میکند. در این سیستم، ساختار و سازمان خانواده در تعیین رفتار اعضای آن، تعیینکننده است. بر اساس نظر کارکردگرایان، خانواده نهادی است که بقای آن وابسته به وظایف و کارکردهایی است که بر عهده دارد. لازم است که خانواده برای حفظ بقای خود، کارکردهای مفروض را به خوبی و تا حد مناسبی انجام دهد. مطابق نظریۀ کارکردگرایی، شناسایی آسیبهای خانواده و کژکارکردهایی چون طلاق، تعارضات زناشویی، کودکهمسری و... برای حل مسائل و آسیبهای اجتماعی، بیش از پیش اهمیت یافته است.
دورکیم در تئوری کارکردگرایی با اشاره به انتقال انسجام اجتماعی از انسجام مکانیکی به ارگانیکی، آثار آن را به صورت بروز بیهنجاری، اختلال و نابسامانی در روابط، قواعد و ارزشهای اجتماعی بررسی میکند. به عقیدۀ دورکیم، خانواده تحولات عمدهای را پشت سر گذاشته است. به باور وی، خانواده گروهی طبیعی نیست که به وسیله والدین بنا شده باشد، بلکه نهادی است اجتماعی که عوامل اجتماعی آن را به وجود آوردهاند. قاعدۀ دورکیم بر این است که هر عمل اجتماعی به وسیله یک عامل اجتماعی دیگر قابل تبیین است. خانواده زن و شوهری که بر مبنای ازدواج است، انتهای تحولی است که در جریان آن، خانواده پدید میآید، به طوری که ارتباط مستقیم فرد با اجتماع، وسعت بیشتری میگیرد (ر.ک: آزاد ارمکی، 1386). دورکیم بر این باور است که در جامعه در حال گذار، شرایط آنومی رخ داده است. در چنین وضعیتی، خانواده از تغییرات مستثنی نیست و چنین شرایطی نیز به خانواده تسری یافته که آسیبهایی را در کارکردهای خانواده به همراه داشته است.
برخی از نظریهپردازان، تغییرات را به معنای زوال و فروپاشی خانواده در دورۀ جدید میدانند. افلاطون، مارکس و انگلس و فمینیستها هر یک به دلایلی متفاوت از دیگری به حذف کارکردهای سنتی خانواده در جامعه میاندیشند. در مقابل، عدهای به بقای خانواده با وجود تغییرات آن توجه دارند. عدهای از کارکردگرایان ساختاری متأثر از اندیشههای دورکیم، پارسونز و مرتن، تغییر نظام کارکردی خانواده را امری نامحتمل دانسته، بر این باورند که خانواده هرگز دچار فروپاشی نخواهد شد. نظریهپردازان نوسازی بر این باورند که تغییر در نگرش فرد به سمت فردگرایی، قابلیت تغییرپذیری و تسامح صورت گرفته و خانوادهمحوری به فردمحوری تبدیل میشود. همزمان با این تحولات، نوعی انطباقپذیری در الگوهای ازدواج و خانواده با شرایط جدید رخ میدهد. وستوف بر این باور است که تحولات نهاد ازدواج و خانواده، نشانهها و نمادهایی از تغییرات اجتماعی محسوب میشوند؛ زیرا تحولات اقتصادی و اجتماعی جامعه مرتبط با کاهش اقتدار سنتی و مذهبی، اشاعه اخلاق، عقلانیت و فردگرایی و گسترش فرهنگ مصرف است (ر.ک: ویکس، 2002 به نقل از نازکتبار و دیگران، 1394).
نظریۀ نوسازی از نظریههایی است که علل تغییرات همسرگزینی در جامعۀ مدرن را تبیین میکند. این نظریه بر تبیین ساختاری تحولات تأکید داشته، به تحولات در خانواده و همسرگزینی به دلیل ظهور نیروهای جدید اجتماعی، یعنی سه جریان صنعتی شدن، شهرنشینی و آموزش همگانی میپردازد. «بر این اساس تحولات ازدواج و خانواده به عنوان سازگاری نظاممند با تغییر در شرایط نظام اجتماعی پیرامونی یا به عبارتی، انطباق با شرایط اقتصادی اجتماعی تغییر یافته در نظر گرفته میشود. در فرایند نوسازی، بین عوامل همبسته اجتماعی، نوعی گسست به وجود میآید و افراد به شکل اتمهای مجزا در نظر گرفته میشوند که به دنبال حداکثر سود و نفع شخصی خود هستند و تغییرهای ایدهای افراد نیز به سمت سکولاریته، مادیگرایی و انزواطلبی صورت میگیرد. همزمان با تغییرات یادشده، نوعی انطباق و سازگاری در الگوهای ازدواج با شرایط جدید شکل میگیرد» (ر.ک: ویکس، 2002 به نقل از محمودیان و دیگران، 1394: 149).
جهانی شدن به عنوان عاملی تأثیرگذار بهویژه در ارتباط با تحولات فرهنگی برای تغییرات همسرگزینی مطرح شده است. لرنر در مطالعۀ خود در شش کشور خاورميانه (از جمله ایران)، مفهومی به نام «اشاعۀ فرهنگی» را مطرح نموده و معتقد است که به واسطه نشر و بسط عناصر فرهنگي کشورهاي غربي در جهان، نوسازي و تجدد به وقوع ميپيوندد. وی با طرح نظريۀ اشاعه فرهنگي، مهمترين عواملي را که براي آمادگي رواني انسانها براي نوسازي مفيد است، موارد ذیل برميشمارد: بسط و گسترش رسانههاي گروهي، سوادآموزي و ارتقای تحصيلات، شهرنشيني و مشارکت. لرنر به اين نتيجه ميرسد که همراه با ورود تسهيلات شهري، نگرش و باورهاي انسانهاي جهان سوم تغيير ميکند و انديشۀ آنان نيز مدرن ميشود. بنابراین برای شناخت تحولات همسرگزینی لازم است به تحولات ارزشی، تحولاتی در ساختارها و روابط اجتماعی رخداده و منابعی که فرهنگ جدید را اشاعه میدهند توجه نمود. محققان معتقدند که ارزشهای سنتی در سایۀ توسعه کمرنگ میشود و به جاي آنها، ارزشهاي مدرن جايگزين ميشود. براساس اين نظريه، جوامع گوناگون، آرامآرام به يكديگر شبیه شده و روند اين تشابه رو به گسترش نهاده است. بعضي نيز عامل اين همگرايي را گسترش روزافزون علوم و فنون در اين كشورها ميدانند (ساروخاني، 1388: 143). با توجه به نظریههای مطرحشده میتوان آسیبهایی برای ازدواج اروتیک مفروض نمود.
نظریههای همسان همسری و ناهمسان همسری نیز قادر به تحلیل آسیبهای همسرگزینی و ازدواج هستند. نظریه همسان همسری بر این مهم تأکید دارد که افراد مایلند همسری برگزینند که بیشتر همسانشان باشد تا ناهمسانشان (همان، 1375: 40). از حامیان دیدگاه یادشده میتوان به «کیل»، «سنترز»، «ویلیان» و «برگس» اشاره کرد. باورمن نیز اذعان میکند که افراد در تمامی سنین در میدانی فراختر از آنکه تصادف بتواند بر آن کارگر شود، با کسانی وصلت میکنند که از نظر موقعیت زناشویی همانند خودشان باشد. به عبارت دیگر ویژگیهای مشابه سبب تمایل به ازدواج است. در مقابل این رویکرد، نظریۀ ناهمسان همسری مطرح شده است. پیروان این نظریه بر این اعتقادند که تفاوت و ناهمسانی بهویژه صفات تکمیلکننده، افراد را به وصلت با یکدیگر وامیدارد (ساروخانی، 1375: 42). وینچ بیان میکند که افراد، فردی را به عنوان همسر خود برمیگزینند که ویژگیهای روانشناختی مکمل آنها را داشته باشد. به عبارت دیگر فرد، همسری انتخاب میکند که از طریق او، حداکثر رضایت را در رفع نیازهای خویش کسب کند (ر.ک: اعزازی، 1376). بر اساس این نظریه، ناهمسانی دو فرد از لحاظ قابلیتهای ذهنی از یکسو میان آنان پیوند ایجاد میکند و از سوی دیگر کمکی برای ارضای زندگی زناشویی آنهاست.
وینچ باور داشت که عشق جذابیتی برای طرفین دارد که میتواند نیازهای روانشناختی دیگری را برطرف کند. به نظر او، هر کس در پی ارضای پارهای از این نیازهای شخصی است و همین نیازهای ارضانشده هستند که فرد را به سوی انتخاب همسری میرانند که به سبب داشتن خصایل شخصی متفاوت، قابلیت برآورده ساختن نیازهای او را داشته باشد (ر.ک: کلدی و غفوریان قالیباف، 1387). در حالی که نظریه همسان همسری بر شباهتهای اجتماعی همسران تأکید میکند، نظریه ناهمسان همسری بر عدم شباهت بهویژه از نظر روانشناختی همسران توجه نموده، تفاوتها را عامل انتخاب همسر میداند.
نظریۀ «رابطه ناب» گیدنز به موضوع روابط شخصی و بینفردی و تغییرات ویژگیها و کیفیت آنها در دوران اخیر میپردازد. در دورۀ مدرنیته متأخر، روابط شخصی به سمت شکلگیری نوعی رابطه به نام «رابطه ناب» در حرکت است. رابطه ناب، رابطهای برابر است که برای نفس، رابطه برقرار میشود و از قید هرگونه معیار و ضابطهای خارج از نفس رابطه آزاد است. (گیدنز، 1385: 325). در توضیح بیشتر، گیدنز متذکر میشود که «در گذشته، ازدواج نوعی قرارداد بود که به ابتکار خانواده و خویشاوندان و نه خود طرفین و نیز تحت تأثیر ملاحظات اقتصادی انجام میگرفت. اما به تدریج با صنعتی شدن و تضعیف نظام خانواده گسترده، الزامات بیرونی و پیشساخته در رابطه با ازدواج ریشهکن شده و ظهور عشق و علاقههای رمانتیک به منزله انگیزه اصلی ازدواج تلقی شده است. بنابراین ازدواج بیش از پیش به صورت رابطه خاصی درآمده است که به دلیل پیدایش آن احساس رضایت عاطفی خاصی است که از همزیستی و ارتباط نزدیک با همسر مطلوب حاصل میشود» (گیدنز، 1394 به نقل از جهانی دولتآباد، 1397: 29).
برحسب تعريف، ارتباط ناب، نوعي رابطۀ اجتماعي است كه ميتوان آن را به دلخواه پايان داد و تنها تا زماني پايدار است كه فوايد درماني كافي براي شخص داشته باشد. چنين رابطهاي مستلزم داشتن تعهد، نهتنها به فرد ديگر، بلكه نسبت به نقش رابطه اجتماعي هم هست؛ امري كه از ويژگيهاي درونذاتي رابطه ناب است. از طرف ديگر، همين رابطه را ميتوان به دلخواه گسست. گسستن رابطه ممكن است به طور ارادي از جانب افراد ذينفع صورت پذيرد و تشكيلدهندۀ بخشي از افق واقعي تعهد است. بنابراين شگفتانگيز نيست كه احساساتي چون خشم و پرخاشگري و افسردگي در ميان تاروپود ارتباطهاي ناب موج بزند. گيدنز عناصر اساسي رابطه ناب را به شكل زير توصيف ميكند:
در رابطه ناب، تنها كافي نيست كه شخص «وجود ديگري را به رسميت بشناسد» تا آن ديگري، در واكنش به اين رفتار، هويت شخصي خود را مستحكمتر احساس كند. موضوع مهم اين است كه هويت شخصي، از خلال فرآيندهاي به هم پيوسته خودداري و توسعه خودمانيگري با طرف مقابل، استحكام مييابد. چنين فرآيندهايي به پديد آمدن «سرگذشتهاي مشترك» كمك ميكنند كه بالقوه پيوستگيهاي نيرومندي دارند تا برخي ويژگيهاي فردي به حكم موقعيتهاي مشترك در تجربههاي جنسي به يكديگر ميپيوندند. اين سرگذشتهاي مشترك ممكن است به كلي دور از نظم و ترتيبهاي زماني و فضايي خاصي باشند كه در عرصههاي اجتماعي وسيعتر شكل ميگيرند (ر.ک: گيدنز، 1393).
چارچوب مفهومی
با توجه به مبانی نظری و پیشینۀ تحقیق میتوان اظهار داشت که بر اساس نظریههای کارکردگرایان به نظر میرسد که تغییرات در کارکردهای خانواده -این کوچکترین واحد اجتماعی- با چالشهایی مواجه شده است. از آنجا که بقای خانواده وابسته به کارکردها و وظایف است، کژکارکردی آن، زمینه فروپاشی و بستری برای رخداد آسیبهای اجتماعی میگردد. به باور دورکیم، خانواده تغییرات قابل توجهی را پشت سر گذاشته است. نظریهپردازان نوسازی بر این باورند که تغییر در نگرش فرد به سمت فردگرایی، سبب تسامح از خانوادهمحوری و اقتدار آن به فردمحوری شده است. گیدنز، صنعتی شدن جامعۀ مدرن به همراه تضعیف خانوادۀ گسترده را یکی از عواملی دانسته که الزامات بیرونی و پیشساخته در رابطه با ازدواج را ریشهکن کرد و ظهور عشق و علاقههای رمانتیک به منزله انگیزۀ اصلی ازدواج تلقی شد. بنابراین ازدواج بیش از پیش به صورت رابطه خاصی در آمده است که به دلیل پیدایش آن احساس رضایت عاطفی خاصی است که از همزیستی و ارتباط نزدیک با همسر مطلوب حاصل میشود. در این وضعیت، کارکرد بقای نسل و فرزندآوری نادیده انگاشته میشود.
در تبیین نظریۀ رابطۀ ناب نیز گیدنز بر چگونگی پایداری آن تأکید داشته و بر این باور است که چنين رابطهاي مستلزم داشتن تعهد، نهتنها به فرد ديگر، بلكه نسبت به نقش رابطه اجتماعي هم هست؛ از طرف ديگر، همين رابطه را ميتوان به دلخواه گسست. گسستن رابطه ممكن است به طور ارادي از جانب افراد ذينفع صورت پذيرد و تشكيلدهنده بخشي از افق واقعي تعهد است. این تئوری سرمایه بدن را به عنوان یک دارایی فردی مطرح میکند. سرمایه بدن، مانند سرمایههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی اهمیت دارد و در فرهنگهای جنسیشده جوامع مدرن ثروتمند در حال ارزشمند شدن هستند. سرمایه بدن، دارایی اصلی در همسرگزینی و بازار ازدواج محسوب میشود. هرچه اندازه شبكه همسرگزيني بزرگتر باشد، حمايت اجتماعي دريافتشده فرد از سوي شبكه بيشتر خواهد شد و در نتيجه احتمال اينكه فرد يا افرادي از شبکه یادشده در طول زندگي زناشويي از فرد حمايت كنند، بيشتر است.
بر این اساس فرضیههای زیر قابل طرح است:
- به نظر میرسد که شیوۀ همسرگزینی در میان زنان متقاضی طلاق سبب فروپاشی پیوند زناشویی شده است.
- به نظر میرسد که تصمیمگیری فردی و تأکید بر انتخاب فردی در همسرگزینی اروتیک، ایفای نقش میکند.
- به نظر میرسد که در ازدواج اروتیک، ظهور اندیشه طلاق در فاصلۀ کوتاهی از شروع زندگی مشترک ایجاد میشود؟
شکل 1- مدل مفهومی پژوهش
روششناسی
این مطالعه بر اساس ماهیت توصیفی است. روش مطالعه، پیمایش و جامعه آماری تحقیق حاضر، کلیه زنان متقاضی طلاق مراجعهکننده به مجتمع قضایی خانواده شماره 2 تهران در بازۀ زمانی تحقیق (سهماهه سوم سال 1400) هستند. این دوره به دلیل شرایط قرنطینۀ دوران کرونا و افزایش تعارضات زناشویی در این دورۀ زمانی انتخاب شد. از آنجا که آمار دقیقی از تعداد متقاضیان طلاق در مجتمع قضایی خانواده شماره 2 در اختیار قرار نداشت، روزهای پرتردد و مراجعه شناسایی شد و زنان متقاضی طلاق از قشرهای مختلف که شیوه ازدواج اروتیک داشتند، بر اساس مصاحبۀ مقدماتی شناسایی شدند. از بین آنها تعداد 180 نفر از متقاضیان زن که در دورۀ مطالعه، حاضر به مصاحبه شدند، به عنوان نمونه مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار مطالعه، پرسشنامه محققساخته بود که بر اساس تأیید اساتید دارای روایی10 صوری بود. دادههای مطالعه تجمیع و به طور کلی تحلیل شد. برای رعایت اخلاق پژوهش و ملاحظات اخلاقی، قبل از شروع مصاحبه، اهداف تحقیق برای افراد توضیح داده شده و در صورت توافق، پرسشنامه تکمیل میشد. چهار متغیر اصلی شامل اندیشۀ طلاق، استفاده از راهنمایی و حمایت خانواده، تأثیر راهنماییهای افراد واسطه و میزان بقای زناشویی در میان زوجهای اروتیک مطالعه گردید که پایایی11 پرسشنامه به تفکیک متغیرهای تحقیق با آزمون آلفای کرونباخ بررسی شد که در جدول (1) گزارش شده است.
جدول 1- مقدار آلفای کرونباخ شاخصهای تحقیق
ردیف | شاخص | ضریب آلفای کرونباخ |
1 | استفاده از راهنمایی و حمایت خانواده | 872/0 |
2 | راهنماییهای افراد دیگر | 816/0 |
3 | انديشه طلاق | 820/0 |
4 | میزان بقای زناشویی در میانن زوجهای با عشق اروتیک | 924/0 |
یافتههای تحقیق
به نظر میرسد که سن، یکی از عوامل مهم در همسرگزینی و ازدواج است. لازم است فرد به سطحی از رشد رسیده باشد که قادر به انتخاب درست و پس از آن، تعامل مناسب باشد. بررسی دادههای این مطالعه نشان میدهد که 21.9% از پاسخگویان هنگام ازدواج، کمتر از 20 سال سن داشتهاند. بیش از نیمی از پاسخگویان (67.3%) هنگام ازدواج در دهه سوم زندگی (20-29) قرار داشتند و تنها 11 درصد از آنان هنگام ازدواج، 30 سال و بیشتر سن داشتهاند. به عبارت دیگر 57.5% از پاسخگویان هنگام ازدواج تا 24 سال سن داشته و تنها 3 نفر از پاسخگویان هنگام ازدواج بیش از 35 سال سن داشتهاند.
جدول 2- شمای کلی پاسخگویان
متغیر | گویه | تعداد | درصد | متغیر | گویه | تعداد | درصد |
سن پاسخگویان | کمتر از 20 | 2 | 1.10 | سن هنگام ازدواج | کمتر از 20 | 38 | 21.9 |
20-24 | 4 | 2.20 | 20-24 | 64 | 35.60 | ||
25-29 | 13 | 7.20 | 25-29 | 57 | 31.70 | ||
30-34 | 53 | 29.40 | 30-34 | 18 | 10 | ||
35-39 | 39 | 21.70 | 35+ | 3 | 1.70 | ||
40-44 | 39 | 21.70 | کل | 180 | 100 | ||
45-49 | 11 | 6.10 | تحصیلات | زیر دیپلم | 15 | 8.30 | |
50+ | 19 | 10.60 | دیپلم | 35 | 19.40 | ||
مجموع | 180 | 100 | فوق دیپلم | 18 | 10 | ||
وضعیت شغلی
| شاغل | 120 | 66.70 | کارشناسی | 75 | 41.70 | |
بیکار | 60 | 33.30 | ارشد و بالاتر | 37 | 20.60 | ||
مجموع | 180 | 100 | مجموع | 180 | 100 |
بررسی سن پاسخگویان نشان میدهد که کمی بیش از یکدهم از پاسخگویان (10.5%) در حال حاضر (زمان مصاحبه/ درخواست طلاق) کمتر از 30 سال سن دارند و نزدیک 30 درصد هم بین 30 تا 34 ساله هستند. با مقایسه سن آنان هنگام ازدواج و سن زمان تقاضای طلاق درمییابیم که مدت زمان زندگي مشترک در بین پاسخگویان کوتاه بوده است. یکی از یافتههای مهم این مطالعه که نشاندهندۀ تأثیر مدرنگرایی بر ناپایداری زناشویی است، وضعیت سطح تحصیلات پاسخگویان است. بررسی سطح تحصیلات پاسخگویان نشان میدهد که حدود 62 درصد از آنان دارای تحصیلات عالی بوده و به طور مشخص 41.70% مدرک کارشناسی و 20.6% دارای مدرک کارشناسیارشد و بالاتر بودهاند (مجموع 62.3%)؛ هرچند حدود یکپنجم از آنان (19.40%) نیز فقط دارای دیپلم بودند. در جمعبندی ویژگیهای شاخص پاسخگویان متقاضی طلاق میتوان اظهار داشت که بیش از 50 درصد از آنان تجربه ازدواج زودهنگام (تا 24 سال) داشته، بیش از 62 درصد دارای تحصیلات عالی بوده و مدت زندگی مشترک کوتاهی داشتهاند. نکته دیگری که از وضعیت پاسخگویان احصا میشود، وضعیت اشتغال آنهاست، به طوری که 66.7% از پاسخگویان شاغل گزارش شدهاند.
ازدواج اروتیک بر مبنای علاقۀ فرد و بر اساس ظواهر و سرمایۀ بدنی طرف مقابل و تصمیم فردی انجام شده و نقش خانواده بسیار محدود است. یافتهها نشان میدهد که 41.7% از پاسخگویان در فرایند همسرگزینی و ازدواج با خانواده اصلاً مشورت نکرده و 19.40% نیز تنها یکبار در این مورد با خانواده مشورت داشتهاند. وضعیت موصوف را میتوان نتیجه افزایش فردگرایی در جامعه مدرن و کاهش تعاملات بیننسلی دانست. هرچند نزدیک به 39% نیز چند بار یا بارها با والدین خویش درباره همسرگزینی مشورت کردهاند.
جدول 3- پاسخگويان بر اساس میزان مشورت با والدين در فرایند همسرگزینی
| میزان مشورت با والدين | کل | |||
بارها | چند بار | يک بار | اصلاً | ||
تعداد | 34 | 36 | 35 | 75 | 180 |
درصد | 18.90 | 20.00 | 19.40 | 41.70 | 100.00 |
به نظر میرسد که تغییرات اجتماعی از اهمیت نقش خانواده در فرایند همسرگزینی کاسته و زنان و جوانان از منابع دیگری برای دریافت مشاوره و حمایت در فرایند همسرگزینی بهره میگیرند. جدول زیر، منابع دریافت مشاوره و حمایت پاسخگویان هنگام همسرگزینی را نشان میدهد. بر اساس جدول زیر کمی بیش از یکسوم (36%) پاسخگویان از خانواده به عنوان منبع دریافت حمایت و مشاوره استفاده کردهاند. این در حالی است که 47% آنها از هيچکس در انتخاب همسر کمک نگرفتهاند و تنها بر مبنای علاقۀ شخصي وارد فرایند همسرگزینی و ازدواج شدهاند. یکی دیگر از یافتههای این مطالعه که نشان از تغییر در منابع همسرگزینی دارد این است که مؤسسات مشاورۀ ازدواج به ندرت قادر به ایفای نقش در این زمینه هستند. یافتهها نشان میدهد که بهرهگیری از خدمات مؤسسات مشاورۀ ازدواج با اقبال روبهرو نبوده، به طوري که از بين کل پاسخگویان تنها 2 نفر (1.1%) از کمک مؤسسات بهره بردهاند. حدود 15% از پاسخگویان، سایر منابع دریافت حمایت و مشاوره را در فرایند همسرگزینی گزارش کردهاند.
جدول 4- پاسخگويان برحسب دریافت حمایت و مشورت در فرایند همسرگزینی
| دریافت حمایت و مشاوره در فرایند همسرگزینی | کل | ||||
اعضای خانواده | دوستان | همسايه/ اقوام | مؤسسات | هيچکس | ||
تعداد | 66 | 19 | 8 | 2 | 85 | 180 |
درصد | 36.70 | 10.60 | 4.40 | 1.10 | 47.20 | 100.00 |
مبنای پیوند زناشویی در ازدواجهای اروتیک که بر اساس ظواهر بدن و سرمایه بدن بوده، مانع از شناخت دقیق طرف مقابل شده و احتمال ناپایداری زناشویی را افزایش میدهد. نگاهي به جدول (5) نشان میدهد که بیش از نیمی از ازدواجهای اروتیک در سال اول (52.80%) و نزدیک به یکسوم آنها (29.40%) بعد از سه سال با مشکل مواجه شده و زوجها دریافتند که ديگر قادر به ادامه زندگي مشترک نيستند. بدین ترتیب 82.2% از پاسخگویان زن متقاضی طلاق در یک تا حداکثر سه سال اول زندگی مشترک دریافتند که قادر به ادامه زندگی مشترک نیستند.
جدول 5- پاسخگویان برحسب آسیبشناسی وضعیت ناپایداری زناشویی
کل | بيش از 5 سال | بعد از 5 سال | بعد از 3 سال | بعد از 1 سال | متغیرها | |
180 | 26 | 6 | 53 | 95 | تعداد | فاصله ازدواج تا زمان احساس قادر نبودن به ادامه زندگی مشترک |
100.00 | 14.40 | 3.30 | 29.40 | 52.80 | درصد | |
180 | 39 | 18 | 68 | 55 | تعداد | شکل گرفتن انديشه و فکر طلاق در ذهن |
100.00 | 21.70 | 10.00 | 37.80. | 30.60 | درصد | |
180 | 79 | 25 | 48 | 28 | تعداد | مدت زمان اقدام به طلاق بعد از ازدواج |
100.00 | 43.90 | 13.90 | 26.70. | 15.60 | درصد |
از بین رفتن معیارها و جذابیتهای نخستین انتخاب همسر از یکسو و ظاهر شدن شخصیت طرف مقابل و تعارض بین علایق طرفین موجب ناتوانی برای ادامه زندگی مشترک در افراد سبب اندیشیدن به راهکار قانونی برای پایان دادن به شرایط نامطلوب میشود. در بین نمونه مورد مطالعه، بررسی زمان تفکر درباره طلاق و جدایی در متقاضیان طلاق نشان میدهد که بیش از 30 درصد از آنان بعد از یک سال و 37.80% پس از سه سال به فکر جدایی و خاتمه شرایط دشوار افتادند. بدین ترتیب حدود 68.5% از پاسخگویان تا سه سال بعد از ازدواج به فروپاشی زندگی مشترک میاندیشیدند. هرچند بیش از نیمی از پاسخگویانی که با ازدواج اروتیک وارد زندگی زناشویی شده بودند، پس از کمتر از 3 سال به فکر جدایی و طلاق افتادهاند، درصد کمتری در دوره زمانی یادشده قادر به عملی کردن جدایی بوده و بعد از فاصله زمانی برای فروپاشی خانواده از طریق طلاق اقدام نمودهاند. جدول بالا نشان میدهد که 15.60% از پاسخگویان پس از یک سال و 26.70% آنها پس از سه سال زندگی مشترک اقدام به طلاق نمودهاند. به عبارت دیگر بیش از 42 درصد از پاسخگویان پس از سه سال تصمیم به جدایی گرفتهاند. وقوع تغييرات اساسي در سطح جامعه سبب تسری اين تغييرات به فرايند همسرگزيني شده است. در نتیجه باعث شد که نقش عواملي نظير والدين، خويشاوندان، دوستان و غيره در اين فرايند کاهش يافته و در مقابل نقش فرد، افزايش چشمگيري داشته باشد.
نتايج به دست آمده از طريق آزمون اسپيرمن نشان ميدهد که بین پیوند زناشویی بر اساس تمایل فردی و عشق اروتیک و متغیرهای بررسیشده شامل حمایت دیگران در ازدواج، مشورت با والدین، میزان تحصیلات فرد، تحصیلات همسر، سن ازدواج، شکل گرفتن انديشه و فکر طلاق در ذهن، مدتزمان اقدام به طلاق پس از ازدواج، رابطه قوی، مثبت و معناداری وجود دارد و تنها با متغیر «تحقیق از همسر» رابطه معناداری مشاهده نشد. بدین ترتیب میتوان اظهار داشت که در نمونه زنان متقاضی طلاق مراجعهکننده به مجتمع قضایی خانواده شماره 2، ناپایداری پیوند زناشویی تحت تأثیر شیوه همسرگزینی و عوامل مرتبط با آن است.
همانگونه که در جدول زیر مشاهده میشود، به ترتیب دو متغیر حمایتهای دیگران و مشورت با والدین و ازدواج بر مبنای عشق اروتیک، همبستگی قوی و معناداری وجود دارد. در توضیح این یافته باید اظهار داشت که شیوۀ همسرگزینی و ازدواج اروتیک با حذف مشورت با خانواده (و دیگران) و در نتیجه کاهش/ عدم دریافت حمایت خانوادۀ مبدأ و سایر گروهها از خانواده جدید، زمینهساز ناپایداری پیوند زناشویی میشود. یافتههای آماری نشان از آن دارد که سن ازدواج دارای کمترین ضریب همبستگی (0.520) با ازدواج بر مبنای عشق و انتخاب فردی است. نکتۀ قابل توجه، وجود رابطۀ ضعیف مثبت و معنادار بین ازدواج اروتیک و سطح تحصیلات فرد (0.693) است. به عبارت دیگر سن پاسخگو و تحصیلات وی، ارتباط ضعیفی با همسرگزینی اروتیک دارد. این در حالی است که تحصیلات همسر همبستگی بیشتری (0.805) با ازدواج اروتیک نشان میدهد. متغیر شکل گرفتن اندیشه فروپاشی و طلاق (0.875) و بیش از آن، مدتزمان اقدام به طلاق بعد از ازدواج، بیشترین ضریب همبستگی (0.937) را با ازدواج اروتیک دارد.
جدول 6- آزمون اسپیرمن رابطه میان ازدواج اروتیک و متغیرهای تأثیرگذار
سطح معناداري (sig) | ضريب همبستگي | تعداد | ازدواج اروتیک |
0/000 | 856/0 | 180 | |
0/000 | 887/0 | 180 | کمک و حمایت دیگران در ازدواج |
0/000 | 744/0 | 180 | مشورت با والدین |
0/000 | 693/0 | 180 | میزان تحصیلات |
0/000 | 805/0 | 180 | میزان تحصیلات همسر |
0/11 | 189/0 | 180 | تحقیق از همسر |
0/000 | 520/0 | 180 | سن هنگام ازدواج |
0/000 | 875/0 | 180 | شکل گرفتن انديشه و فکر طلاق در ذهن |
0/000 | 937/0 | 180 | مدتزمان اقدام به طلاق بعد از ازدواج |
بحث و نتیجهگیری
خانواده و جامعه دارای ارتباطات دوسویهای هستند، به طوری که تحولات خانواده بهویژه وضعیت پایداری آن میتواند تأثیرات قابل توجهی بر جامعه گذاشته، از سوی دیگر تغییرات اجتماعی، این نهاد مهم را متأثر میسازند. در دهههای اخیر، دگرگونیهای گسترده در سطوح ملی و بینالمللی، تغییراتی در نحوۀ شکلگیری و کارکردهای خانواده ایجاد نموده است. گسترۀ تحولات خانواده تاحدی است که برخی از محققان، خانواده را همچون «کوره تغییر» تلقی کردهاند (ر.ک: تورن، 2003)؛ زیرا بسیاری از تحولات اجتماعی بزرگتر ریشه در خانواده دارد و تغییرات خانواده با یکی از مهمترین مؤلفههای هر نظام اجتماعی یعنی یکپارچگی اجتماعی، ارتباطی تنگاتنگ دارد. بشیریه در اینباره آورده است: «آدمیان زیر تأثیر نهادهای اجتماعی و سیاسی، ساختارهای روحی متفاوتی پیدا میکنند. ساختار روحی فرد، وضع اخلاقی جامعه را بازتاب میدهد» (بشیریه، 1400: 20). مدرنیته و به دنبال آن افزایش فردگرایی، یکی از زمینههای ایجاد این تحولات است.
به نظر میرسد که افزایش فردگرایی در زمینههای مختلف بهویژه در همسرگزینی متأثر از مدرنیته، پایداری پیوند زناشویی را کاهش داده است. گیدنز با استفاده از تئوری رابطه ناب معتقد است که ریشهکن شدن الزامات بیرونی و پیشساخته در رابطه با ازدواج به دلیل صنعتی شدن جامعۀ مدرن به همراه تضعیف خانوادۀ گسترده اتفاق افتاد و چنین شرایطی سبب ظهور عشق و علاقههای رمانتیک به منزله انگیزه اصلی ازدواج تلقی شد. بنابراین ازدواج به دلیل پیدایش احساس رضایت عاطفی خاص از همزیستی و ارتباط نزدیک با همسر بیش از پیش مطلوب شناخته شد. در چنین شرایطی، کارکردهای خانواده از جمله بقای نسل و فرزندآوری نادیده انگاشته میشود. در سالهای اخیر، افزایش طلاق در کشور به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است. محتمل است یکی از زمینههای این مسئله به شیوۀ همسرگزینی و انتخاب همسر مرتبط باشد.
از آنجا که شیوۀ انتخاب همسر، موضوع حائز اهمیتی بوده، بر آیندۀ پیوند زناشویی و پایداری آن تأثیرگذار است، این مطالعه به آسیبشناسی شیوۀ همسرگزینی اروتیک در میان زوجین متقاضی طلاق در سال1400 طي دورۀ سهماهه در مجتمع قضایی خانواده 2 شهر تهران پرداخته است. همسرگزینی و ازدواج اروتیک بر مبنای ویژگیها و جذابیتهای بدن و سرمایۀ بدنی انجام میشود و با تغییر و یا از دست رفتن این جذابیتها، رابطه (پیوند زناشویی) با مسائل و چالشهایی مواجه میگردد. به طور کلی چنین رابطهای به دلیل مبنای آن، که توجه به اروتیک و سرمایۀ بدن و بیتوجهی و ناآگاهی از ابعاد شخصیتی و رفتاری طرف مقابل است، واجد ویژگیهایی چون ناپایداری، فقدان نقش (مؤثر) والدین و خانوادههای مبدأ و فاقد کارکرد خانواده در بقای نسل است.
مدرنگرایی، یکی از عوامل تغییر جامعۀ سنتی است. در نمونۀ مورد بررسی، بیش از نیمی از پاسخگویان دارای تحصیلات عالی و شاغل به عنوان شاخصهای ورود به دنیای مدرن بودند. فرض بر این بود که ویژگیهای جامعهشناختی زنان متقاضی طلاق شامل تحصیلات و سن هنگام ازدواج، رابطه معناداری با همسرگزینی اروتیک داشته باشد. یافتهها نشان میدهد که هرچند این متغیرها، رابطه معناداری را با همسرگزینی اروتیک نشان میدهند، (سن هنگام ازدواج و تحصیلات پاسخگو) کمترین میزان همبستگی را با ازدواج اروتیک به همراه داشتهاند. همچنین یافتهها بیانگر کاهش نقش والدین و خانواده مبدأ در همسرگزینی و ازدواج آنهاست. به طور کلی یافتهها نشان میدهد که متغیرهای وضعیت حمایت خانواده و دوستان، طول مدت ازدواج، سن هنگام ازدواج، سطح تحصیلات، شکلگیری اندیشه طلاق بعد از ازدواج و نیز ویژگیهای فردی بر پایداری ازدواج مؤثر بوده است. نگاه دقیقتر نشان میدهد که مجموعهای از عوامل بر گسست زناشویی متقاضیان طلاق مؤثر بوده است، به طوری که بین متغیرها فردی و متغیرهایی چون طول مدت کوتاه ازدواج، کمک یا حمایت والدین یا اعضای خانواده در فرایند ازدواج، سن (تنها در ۱۱.7%، سن ازدواج افراد، بالاتر از ۳۰ سال بوده است)، سطح تحصیلات با تمایل به طلاق ارتباط معناداری وجود داشت. وضعیت موصوف با نظریههای کارکردگرایی و نوسازی قابل تفسیر است.
این تحقیق در راستای پژوهش محسنی (1368) بوده، همانطور که ملاحظه میشود همانند سن ازدواج افراد مورد تحقیق، سن ازدواج همسرانشان نیز در سطوح پایینی قرار داشته است، به طوری که حدود ۷۶% همسر مصاحبهشوندگان در زمان ازدواج، کمتر از سی سال سن داشتهاند. با نگاهی کوتاه به میزان تحصیلات درمییابیم که بیش از ۳۷ درصد افراد فاقد تحصیلات دانشگاهی و بیش از ۶۲ درصد افراد دارای تحصیلات دانشگاهی -نزدیک ۲۰ درصد آنان فوق لیسانس و بالاتر- بودهاند. از سوی دیگر بیش از 66% از آنان شاغل هستند. محتمل است تحصیلات و اشتغال، بسترهای ازدواج اروتیک را فراهم نماید.
با توجه به يافتهها، پژوهش به اين جمعبندي رسيد که ازدواج اورتیک، کمترين میزان پایداری را دارد و به نظر میرسد که برای پايداري بیشتر ازدواج لازم است افراد، شاخصهای دیگری را نیز در انتخاب همسر لحاظ نموده، تنها بر اساس ظاهر و جذابیتهای بدنی دست به انتخاب نزنند. قاسمی و ساروخانی (1392) بر مدتزمان مناسب برای شناخت همسر تأکید دارند. این یافته در راستای نظریۀ کارکردگرایی ساختاری و نیز نظریۀ نوسازی بوده، تأییدکننده آن است. يكي از شاخصههاي بروز فردگرايي و زوال اقتدار سنتي در خانواده ايراني، تغييرات در نحوۀ انتخاب همسر است. تا آنجا كه آمارها نشان ميدهد، در دهه قبل از 1340، حدود 5/82 درصد خانوادهها در انتخاب همسر براي فرزندانشان مشاركت داشتهاند و فقط 5/17 درصد، خودشان همسرگزيني كردهاند. در دهه 1380، حدود 8/31 درصد از طرف خانوادهها و خويشاوندان و 2/68 درصد با انتخاب شخصي بوده است (تنهايي و شكربيگي 1387: 46). بدین ترتیب در سالهای اخیر، نقش والدین در انتخاب همسر کاهش یافته، ولی بیتردید به جز فردگرایی، عوامل متعدد دیگری نیز در فروپاشی و ناپایداری خانواده مؤثر است. به نظر میرسد که در آینده با افزایش فردگرایی و کاهش اقتدار خانواده و نیز با افزایش مدرنیته در سطح جامعه، با افزایش طلاق و ناپایداری خانواده مواجه باشیم. بنابر این به برنامه ریزان و سیاستگذران توصیه می شود که در راستای کاهش طلاق و افزایش پایداری خانواده، به جای ترویج ازدواجهای دانشجویی که با انتخاب فردی همراه است؛ با استفاده از بسترهای رسانه ای تقویت نقش والدین در انتحاب همسر، ضرورت شناخت زوجین از یکدیگر قبل از ازدواج را ترویج نمایند. این مطالعه محدود به آسیبشناسی همسرگزینی اروتیک در نمونه زنان متقاضی طلاق در مجتمع قضایی خانواده 2 در یک دوره محدود زمانی و در شرایط پاندمی بود. پیشنهاد میشود مطالعات دیگر با شیوههای کیفی به بررسی سایر متغیرهای مؤثر بر پایداری خانواده با همسرگزینی اروتیک بپردازند.
منابع
باستانی، سوسن و محمود گلزاری و شهره روشنی (1390) پیامدهای طلاق عاطفی و استراتژیهای مواجهه با آن، خانواده پژوهی، ش 26، تابستان، صص 257-241.
بلالی، اسماعیل و دیگران (1398) «جامعهپذیری و طلاق، بررسی پدیدۀ طلاق با رویکرد فرایندی»، مجله تحقیقات کیفی در علوم سلامت، دوره 8، ش 1، صص 56-44.
بشیریه، حسین (1400) از اینجا تا ناکجا، دیباچهای بر آسیبشناسی سیاسی، تهران، نشرنی.
تاجآبادی فراهانی، محمد و دیگران (1399) «تبیین جامعهشناختی تأثیر سرمایۀ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در بین زوجین ساکن در تهران»، برنامهریزی رفاه و توسعه اجتماعی، سال یازدهم، شماره 44، پاییز، صص 192-161.
تبرایی، رامین و دیگران (۱۳۹۵) دانستنیهای ازدواج سالم، تهران، پارسای سلامت.
ثناگوییزاده، محمد (1400) شناسایی عوامل مرتبط با پایداری ازدواج در مطالعات ایرانی سال (۱۳۸۸-۱۳۹۸)، فصلنامه سیاستگذاری عمومی، دوره هفتم، شماره ۳، پاییز، صص 277-261.
جنادله، علی و مریم رهنما (1393) «دگرگونی در الگوی متعارف خانواد، ایرانی، تحلیل ثانویۀ دادههای ملی»، خانوادهپژوهی، سال دهم، شماره 39، پاییز، صص 296-277.
جهانی دولتآباد، اسماعیل (1397) «بررسی میزان انطباق واقعیت روابط زناشویی در ایران با مفهوم رابطه ناب گیدنز»، مطالعات خانواده، دوره ششم، شماره 2، پاییز و زمستان، صص 58-25.
زارع، بیژن و حسن سراج زاده و کرم حبیبپور گتابی و جواد مداحی (1399) زیست مجردی جوانان: مسئلهای اجتماعی- فرهنگی (رویکردی تحلیلی مبتنی بر آرای ژان بودریار و ریچارد سِنِت)، دوفصلنامه مسائل اجتماعی ایران، دوره 11، ش 2، صص 97-123.
ساروخانی، باقر (۱۳۷۵) مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده، سروش، تهران.
------------ (۱۳۹۸) طلاق، پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل اجتماعی آن، تهران، دانشگاه تهران.
ساروخانی، باقر و مریم مقربیان (1390) تجددگرایی و همسرگزینی تحقیقی مقایسه ای در بین زنان مناطق 1 و 11 شهر تهران، مطالعات فرهنگ- ارتباطات، 12(15 (مسلسل 47))، صص 43-75.
شعبانی، الهه و دیگران (1401) «بررسی جامعهشناختی تأثیر شیوههای همسرگزینی»، پژوهشنامه زنان، دوره 13، پیاپی 41، آذر، صص 113- 150.
قاسمی، علیرضا و باقر ساروخانی (1392) عوامل مرتبط با طلاق در زوجین متقاضی طلاق توافقی شهرستان کرمانشاه، تغییرات اجتماعی فرهنگی، دوره 10، ش 4، زمستان، صص 69-87.
قائمی اصل، مهدی و دیگران (1398) «بررسی تأثیر کوتاهمدت و بلندمدت متغیرهای اقتصادی بر روند ازدواج و طلاق در ایران با تأکید بر کانالهای کنترلی جنسی و آموزشی»، زن در توسعه و سیاست، دوره هفدهم، شماره ۳، پاییز، صص 487- 511.
عیسینژاد، امید و شهین هوشمند (1397) بررسی ساختار عاملی، روایی و پایایی پرسشنامه ملاکهای انتخاب همسر (MSCI) در نمونه ایرانی، خانواده پژوهی، ش 14، پیاپی55 ، صص 327-344.
کرمانی، مهدی و احمدرضا اصغرپور ماسوله و زهرا برادران کاشانی (1397) همسرگزینی دختران جوان: کشاکش فردیت در برابر ارزشهای سنتی، خانواده پژوهی، ش 14، پیاپی 55، صص 303-326.
کلدی، علیرضا و مریم غفوریان قالیباف (1387) «بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر معیارهای همسرگزینی»، جامعهشناسی معاصر، سال اول، شماره 1، زمستان، صص 155-172.
محسنی، منوچهر (۱۳۶۸) مقدمات جامعهشناسی، دیبا. تهران.
محمودیان، حسین و دیگران (1394) «ازدواج خویشاوندی، تفاوتهای بین نسلی و عوامل پشتیبان در آن در کرمانشاه»، مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، دوره چهارم، شماره، صص 145- 166.
موسوی، مهری سادات (1395) «بازنمایی طلاق توافقی»، خانوادهپژوهی، سال دوازدهم، شماره 46، تابستان، صص 287- 304.
میرزایی، عزت الله و دیگران (1400) «جهانی شدن فرهنگی و فضاهای همسرگزینی (مطالعه موردی: دختران تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی شهر تهران)»، پژوهشهای مشاوره، دوره 20، شماره 79، پاییز، صص 84-109.
هاشمی، سید ضیا و دیگران (1393) «بررسی تجربی دو نظریه رقیب همسرگزینی در ایران»، فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران، دوره هفتم، شماره 4، زمستان، صص 157-187.
پورمحمد، رعنا و علی رجبلو و آرش حیدری و فاطمه صادقی (1399) «زنانگی اروتیک برساختی تاریخی»، مجله جامعهشناسی ایران، دوره بیستویکم، شماره 3، پاییز، صص 129- 147.
وظیفهشناس، فاطمه و دیگران (1399) «برساخت زیبایی بدن زنانه»، زن در توسعه و سیاست، دوره هجدهم، شماره 2، تابستان، صص 173-193.
نازکتبار، حسین و دیگران (1394) «تحلیلی بر نوسازی و کارکرد خانواده در استان مازندران»، مطالعات زن و خانواده، دوره سوم، شماره 2، پاییز و زمستان، صص 121-149.
Hakim, Catherine (2010) Erotic Capital, European Sociological Review VOL 26 No 5.
Walther, Luciana; Schouten, John W. (2015) Next stop pleasure town identity transformation and women’s erotic consumption, Journal of Business Research.
https://www.sabteahval.ir/avej/Page.aspx?mId=49826&ID=3272&Page=Magazines/SquareshowMagazine.
[1] * دانشآموخته کارشناسی ارشد مطالعات زنان، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، ایران
[2] ** استاد گروه جامعهشناسی، دانشگاه علوم و تحقیقات تهران، ایران sarokhani@ut.ac.ir
[3] *** دانشجوی دکتری جامعهشناسی اقتصادی و توسعه، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران شمال، ایران
[4] . Erotic
[6] . Overbeek, Geertjan; Nelemans, Stefanie A.; Karremans, Johan & Rutger C. M. E. Engels
[7] . Hakim, Catherine
[8] . Theory of erotic capital
[9] . Social presentation
[10] . Validity
[11] . Reliability