بیکاری، توسعۀ نابرابر منطقهای و الگوهای فضایی مهاجرت داخلی در ایران
محورهای موضوعی : پژوهش مسائل اجتماعی ایران
1 - دانشیار گروه جمعیت شناسی، دانشگاه تهران، ایران
کلید واژه: نابرابری فضایی, بیکاری, پایداری جمعیتی, اثربخشی مهاجرت و ایران. ,
چکیده مقاله :
مهاجرت و جابه جایی داخلی در پاسخ به دامنۀ گسترده اي از عوامل با اثربخشیهای متفاوت رخ می دهد. یکی از بسترهای مهم و کلیدی شکل گیری مهاجرتهای داخلی، نابرابری فضایی در امکانات، فرصت ها و مؤلفه های توسعه ای است. در این راستا، مقاله پیش رو با استفاده از تحلیل ثانویه داده های سرشماری 1395 در سطوح استانی و شهرستانی به بررسی تأثیر بیکاری جوانان و توسعۀ نابرابر منطقه ای بر مهاجرت داخلی در ایران می پردازد. نتایج بیانگر خوشه های فضایی بیکاری و توسعه نیافتگی در کشور و نابرابری در برخورداری از منابع و فرصت های اقتصادی و اجتماعی از یکسو و تفاوت های منطقه ای در میزان های مهاجرت از سوی دیگر است. بالاترین سطح توسعه یافتگی و کمترین میزان بیکاری جوانان و همچنین مهاجرپذیری بالا مربوط به مناطق مرکزی کشور، بهویژه پایتخت است. در مقابل، مناطق مرزی غرب، شمال غربی، شرق و جنوب شرقی کشور، کمترین سطح توسعه یافتگی و بالاترین میزان بیکاری و مهاجرفرستی را دارند. از این رو مهاجرت داخلی، فرایندی پویا، چندبُعدی و برخاسته از شرایط ساختاری و نابرابریهای منطقهای است.
Internal migration and movement occur in response to a wide range of factors with different effectiveness. One of the important and key contexts for the formation of internal migration is spatial inequality in facilities, opportunities and development components. In this regard, the article uses the secondary analysis of the 2016 census data at the provincial and county levels to investigate the impact of youth unemployment and unequal regional development on internal migration in Iran. The results showed the spatial clusters of unemployment and underdevelopment in the country and inequality in access to economic and social resources and opportunities on the one hand, and regional differences in migration rates, on the other hand. The highest level of development and the lowest unemployment rate of young people, as well as high immigration in the central regions of the country, especially the capital. In contrast, the western, northwestern, eastern and southeastern border regions have the lowest level of development and the highest unemployment and emigration rates. Therefore, internal migration is a dynamic, multidimensional process that arises from structural conditions and regional inequalities.
ابریشمی، حمید (1375) اقتصاد ایران، تهران، علمی و فرهنگی.
ازکیا، مصطفی و غلامرضا غفاری (1383) توسعۀ روستایی با تأکید بر جامعه روستایی ایران، تهران، نشرنی.
امین صارمی، نوذر (1377) «جنگ، مهاجرت تحمیلی و سامان فرهنگی»، مجله تحقیقات فرهنگی، سال نهم، شماره 3، صص 208-230.
ایراندوست، کیومرث و دیگران (1392) «تحلیل دگرگونی الگوی مهاجرت داخلی کشور با تأکید بر مهاجرت¬های شهری»، مجله مطالعات شهری، دوره دوم، شماره 6، صص 105-118.
بیک¬محمدی، حسن و بهنام مغانی (1382) «تحلیلی بر روند مهاجرت در استان فارس»، فصلنامه جمعیت، شماره 43 و 44، صص 79-94.
بیک¬محمدی، حسن و رضا مختاری ملک¬آبادی (1383) «تحلیلی جغرافیایی بر روند مهاجرت در استان خوزستان»، مجله جغرافیا و توسعه، دوره اول، شماره 2، صص 21-36.
حسامیان، فرخ و دیگران (1385) شهرنشینی در ایران، تهران، آگاه.
رستمعلی¬زاده، ولی¬الهض و علی قاسمی¬اردهائی (1391) «آثار و پیامدهای جمعیتی- اجتماعی مهاجرتهای جنگ تحمیلی در جامعه ایران»، پژوهشنامه دفاع مقدس (فصلنامه مطالعات جنگ عراق و ایران)، دوره اول، شماره 2، صص 59-79.
زنجانی، حبیبالله (1380) مهاجرت، تهران، سمت.
صادقی، رسول (1391) «تغییرات ساختار سنی و ظهور پنجره جمعیتی در ایران، پیامدهای اقتصادی و الزامات سیاستی»، فصلنامة مطالعات راهبردی زنان، شمارة 55، صص 95-150.
صادقی، رسول و محسن شکریانی (1395) «تحلیل نوسانات فضایی تأثیر توسعه بر مهاجرت داخلی¬- بین¬شهرستانی در ایران»، فصلنامه توسعه محلی (روستایی- شهری)، دوره هشتم، شماره 2 (پاییز و زمستان)، صص 227-252.
ضرابی، اصغر و حمیدرضا رخشانی¬نسب (1388) «روند مهاجرپذیری و مهاجرفرستی شهرهای ایران در دو دهه اخیر»، فصلنامه رفاه اجتماعی، شماره 39، صص 247-272.
عسگری¬ندوشن، عباس و دیگران (1396) «رابطۀ شاخص¬های توسعه و مهاجرپذیری شهرستان¬ها در ایران»، فصلنامه تحلیل اجتماعی نظم و نابرابری، دوره هشتم، شماره 1، صص 127-152.
قاسمی¬اردهائی، علی و علی حسينی¬راد (1387) جریانهای مهاجرت داخلی و ویژگیهای مهاجران به تفکيک استان، گزارش طرح پژوهشی، پژوهشکده آمار.
لوکاس، دیوید و پاول میر (1381) درآمدی بر مطالعات جمعیت.
ترجمه حسین محمودیان، تهران، دانشگاه تهران.
محمودیان، حسین و علی قاسمی¬اردهائی (1391) «شبکه اجتماعی و فرهنگ مهاجرت در مناطق روستایی، مطالعه کیفی جریان مهاجرتی از آذربایجان شرقی به تهران»، مجله توسعه روستایی، دوره اول، شماره 4، صص 109-128.
محمودیان، حسین و محمود مشفق (1387) «بررسی تغییرات ساختار مکانی مهاجرتهای بینمنطقهای در ایران طی دوره 1355-1385»، نامه انجمن جمعیت¬شناسی ایران، سال سوم، شماره 6، صص 89-117.
مشفق، محمود (1389) مهاجرت داخلی در ایران، بررسی سطوح و روندهای مهاجرت داخلی در ایران و عوامل مؤثر بر آن طی دوره 85-1355)، پایاننامه دکتری جمعیتشناسی.
دانشکده علوم اجتماعی.
دانشگاه تهران.
وثوقی، منصور (1367) جامعه¬شناسی روستایی، تهران، کیهان.
ویکس، جان (1395) جمعیت، مقدمه¬ای بر مفاهیم و موضوعات، ترجمه الهه میرزایی، تهران، مؤسسه مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور.
Bell, M., and E. Charles-Edwards (2013) Cross-national Comparisons of Internal Migration, An Update on Global Patterns and Trends, Population Division. Technical Paper.No.2013/1.
Bell, M, M., Blake, P., Boyle, O., Duke-Williams, P., Rees, J., Stillwell, and G.Hugo (2002) Cross-national Comparison of Internal Migration, Issues and Measures.Journal of the Royal Statistical Society, 165 (3), 435–464.
Bircan, T., Purkayastha, D., Ahmad-Yar, A.W., Lotter, K., Dello Iakono, C., Göler, D., Stanek, M., Yilmaz, S., Solano, G., & Ünver, Ö. (2020) Gaps in Migration Research, Review of Migration Theories and the Quality and Compatibility of Migration Data on the National and International Level, Leuven, HumMingBird project 870661 – H2020.
Castles, S., and, M. Miller (2003) The Age of Migration, 3nd edition, MacMillan, London.
Coleman, D. (2006) Immigration and Ethnic Change in Low Fertility Countries, A Third Demographic Transition, Population and Development Review, 32 (3),401-446.
Deshingkar, P., and C. Natali (2008) Internal Migration, Pp. 173-199, in World Migration Report 2008. International Organization for Migration.
Esipova, N., A. Pugliese, and J. Ray (2013) The Demographics of Global Internal Migration, Migration Policy Practice, 3 (2),1-6.
Gu, H., Z. Liu, and T.Shen (2020) Spatial Pattern and Determinants of Migrant Workers' Interprovincial Hukou Transfer Intention in China, Evidence from a National Migrant Population Dynamic Monitoring Survey in 2016, Population, Space and Place, 26 (2), e2250.
Lichter, D. T., and F. Gordon, and De Jong. (1990) The United States." Pp. 391-417 in Charles B. Nam, William J. Serow, and David F. Sly (eds.), International Handbook on Internal Migration. Westport, CT, Greenwood Press.
Massey, D. S., J. Arago, G. Hugo, K. Kouaouci, A. Pellegrino, J. E. Taylor (1993) Theories of International Migration, A Review and Appraisal, Population and Development Review 19, 431-466.
Massey, D. S.; Arago, J.; Hugo, G.; Kouaouci, K.; Pellegrino, A.; Taylor, J. E. (1998) World in Motion, Understanding International Migration at the End of the Millennium, Oxford, Oxford University Press.
Pavel, T., S., N., Halim, and P. Mozumder (2019) Natural Hazards and Internal Migration, Transient versus Permanent Shocks, GLO Discussion Paper No. 255.
Petras, E. M. (1981) The Global Labor Market in the Modern World-Economy, pp. 44 63, In Global Trends in Migration, Theory and Research on International Population Movements, edited by Mary M . Kritz, Charles B. Keely, and Silvano M. Tomasi, Staten Island, N.Y., Center for Migration Studies.
Smith, S. K., J. Tayman, and D. A. Swanson (2013) A Practitioner’s Guide to State and Local Population Projections, Springer Press.
Stark, O. and J. Taylor (1989) Relative Deprivation and International Migration. Demography, 26 (1), 1–14.
Todaro, M. P. (1969) A Model of Labour Migration and Urban Unemployment in Less Developed Countries. The American Economic Review 59 (1), 138–148.
فصلنامه علمي «پژوهش انحرافات و مسائل اجتماعی»
شماره سوم، بهار 1401: 65-41
تاريخ دريافت: 25/03/1401
تاريخ پذيرش: 01/06/1401
نوع مقاله: پژوهشی
بیکاری، توسعۀ نابرابر منطقهای و الگوهای فضایی
مهاجرت داخلی در ایران
رسول صادقی1
چکیده
مهاجرت و جابهجایی داخلی در پاسخ به دامنۀ گستردهاي از عوامل با اثربخشیهای متفاوت رخ میدهد. یکی از بسترهای مهم و کلیدی شکلگیری مهاجرتهای داخلی، نابرابری فضایی در امکانات، فرصتها و مؤلفههای توسعهای است. در این راستا، مقاله پیشرو با استفاده از تحلیل ثانویه دادههای سرشماری 1395 در سطوح استانی و شهرستانی به بررسی تأثیر بیکاری جوانان و توسعۀ نابرابر منطقهای بر مهاجرت داخلی در ایران میپردازد. نتایج بیانگر خوشههای فضایی بیکاری و توسعهنیافتگی در کشور و نابرابری در برخورداری از منابع و فرصتهای اقتصادی و اجتماعی از یکسو و تفاوتهای منطقهای در میزانهای مهاجرت از سوی دیگر است. بالاترین سطح توسعهیافتگی و کمترین میزان بیکاری جوانان و همچنین مهاجرپذیری بالا مربوط به مناطق مرکزی کشور، بهویژه پایتخت است. در مقابل، مناطق مرزی غرب، شمالغربی، شرق و جنوب شرقی کشور، کمترین سطح توسعهیافتگی و بالاترین میزان بیکاری و مهاجرفرستی را دارند. از اینرو مهاجرت داخلی، فرایندی پویا، چندبُعدی و برخاسته از شرایط ساختاری و نابرابریهای منطقهای است.
واژههاي کلیدی: نابرابری فضایی، بیکاری، پایداری جمعیتی، اثربخشی مهاجرت و ایران.
مقدمه
مهاجرت و حرکات جمعیتی درون و بین مرزها، هرچند سابقۀ دیرینه به پهنای تاریخ بشر دارد، در نیم قرن اخیر است که مطالعه و سیاستگذاری مهاجرت، با توجه به افزایش سریع حجم و میزان آن، اهمیت روزافزونی یافته است. بنابراین یکی از ویژگیهای برجستۀ دنیای کنونی، جابهجایی بیسابقۀ انسانها و مهاجرت آنها از منطقهای به منطقۀ دیگر است. همچنین این جابهجاییها به لحاظ نوع، انگیزه، بُعد و ترکیب مهاجران از تنوع چشمگیری برخوردار شده است، به نحوی که افراد با انگیزههای متفاوت در مسیرهای مختلف، به سوی مقاصد گوناگون به راه میافتند. برخی به دنبال فرصتهای شغلی یا زندگی بهتر، بهطور موقت یا دائم مهاجرت میکنند؛ برخی برای فرار از تعقیب یا ترس از جان، وطن و محل زندگی خود را رها کرده، در جای دیگر پناه میجویند؛ برخی هم برای پیوستن به اعضای خانواده یا دوستان خود مهاجرت میکنند. انگیزه هرچه باشد، مقیاس این جابهجاییها به قدری بزرگ است که برخی از متخصصان این حوزه، آن را سومین گذار جمعیتشناختی2 (ر.ک: Coleman, 2006) و یا عصر مهاجرت3 (ر.ک: Castles & Miller, 2003) قلمداد میکنند.
بخش عمدۀ مهاجرتها و جابهجاییها در سطح داخلی و درون مرزهای جغرافیای- سیاسی کشورها صورت میگیرد؛ زیرا مهاجرتهای داخلی در مقایسه با مهاجرت بینالمللی آسانتر است و موانع اقتصادی، اداری و سیاسی کمتری در سر راه آن قرار دارد (Deshingkar & Natali, 2008: 2). بر این اساس تعداد افرادی که درون مرزهای کشوری مهاجرت میکنند، حدود سه برابر تعداد مهاجران بینالمللی است (ر.ک: Esipova et al, 2013; Bell & Charles-Edwards, 2013).
در ایران نیز مهاجرتهای داخلی، یکی از ابعاد مهم پویایی جمعیت در نیمقرن اخیر بوده است. به طور متوسط سالانه یک میلیون نفر در داخل کشور در دهههای اخیر مهاجرت کردهاند. متعاقبِ انتقال جمعیتی، در سالهای اخیر شاهد تغییرات مهمی در ساختار سنی جمعیت بوده و ایران اکنون وارد دوران «پنجره جمعيتي» شده است که با افزایش قابل توجه در تعداد جوانانِ بزرگسال آماده ورود به بازار کار همراه با افزایش سطح تحصیلات مشخص میشود. این تغییرِ جمعیتی در صورت ایجاد سیاستهای عمومی مناسب و شرایط اقتصاد کلان، پتانسيلِ ایجاد فرصتهای اقتصادی- اجتماعي را برای ایران طی سی سال آینده فراهم میکند (صادقی، 1391: 139). در این دوره از تغییرات جمعیتی، جمعیت در سنین فعاليت که حدود هفتاد درصد جمعیت را تشکیل میدهد، در جستوجوی فرصتهای تحصیلی و شغلی به شهرها و مناطق دیگر، تغييرِ مکان میکنند.
مهاجرت با روندهای توسعۀ اقتصادی و سیاسی، بسیار درهم تنیده است. امروزه مهاجرت دیگر تنها به عنوان شکست توسعه تلقی نمیشود، بلکه به عنوان بخش جداییناپذیری از فرایند توسعه است. عدم تعادل در بهرهگیری از مواهب توسعهای به حرکات و جابهجاییهای ناموزون جمعیتی منجر شده است (صادقی و شکریانی، 1395: 250)؛ هرچند مهاجرت، همیشه راهحل چالشهای توسعهای نیست و میتواند توسعه در مناطق مبدأ را بهویژه از طریق مهاجرت سرمایۀ انسانی مختل نماید و با هجوم گسترده مهاجران به مناطق مهاجرپذیر نیز فشارهای زیادی بر زیرساختارها وارد سازد. از اینرو نابرابری فضایی در امکانات، فرصتها و مؤلفههای توسعهای پیشران مهم و کلیدی مهاجرت داخلی است.
در این راستا، این مقاله به دنبال پاسخ به این دو سؤال است:
- الگوی فضایی مهاجرتهای داخلی در کشور چگونه است؟
- الگوها و میزانهای مهاجرت داخلی، تا چه اندازه از میزانهای بیکاری و توسعه نابرابر منطقهای متأثر است؟
مبانی نظری
مهاجرت، مجموعه پیچیدهای از عوامل و واکنشها را در برمیگیرد که به اقدام به مهاجرت منجر شده و بر مسیر و تداوم آن تأثیر میگذارد. از اینرو در تحلیل و تبیین مهاجرتهای داخلی، به دلیل ماهیت چندوجهی و چندرشتهای بودن آن، مدلها و نظریههای متعددی مطرح شده است. در این میان، در این مقاله از دو رویکرد اقتصادی و ساختاری به عنوان مبانی نظری پژوهش استفاده میشود.
رویکرد اقتصادی، رویکردی قدیمی و متداول در تبیین مهاجرت است. این رویکرد در دو سطح خرد و کلان از تحلیلهای فردی و خانوار هزینه و فایده مهاجرت تا توسعه نابرابر منطقهای برای تبیین مهاجرت استفاده میکند. در قالب این رویکرد، سه نظریۀ اقتصاد نئوکلاسیک، نظریۀ اقتصاد جدید خانوار و نظریۀ جاذبه و دافعه مطرح شده است. «نظریه اقتصاد نئوکلاسیک» در سطح کلان، مهاجرت را فرایندي برای ایجاد تعادل میان نیروی کار میداند که به دلیل تفاوتهای جغرافیایی در عرضه و تقاضای نیروی کار ایجاد شده است (ر.ک: Massey et al, 1993). در سطح خرد، این نظریه با مدل عقلانی انتخاب فردی مرتبط است (ر.ک: Todaro, 1969) و اینکه مهاجر، یک کنشگر منطقی است که بر اساس تجزیه و تحلیل هزینه- فایدۀ مهاجرت عمل میکند (Bircan et al, 2020: 8).
«نظریه اقتصاد جديد یا اقتصاد خانوار»، تصمیم درباره مهاجرت را در چارچوب منافع خانواده يا خانوار تحلیل میکند. در این نظریه، فرض بر این است که فرد مستقل تصمیم نمیگیرد؛ بلکه یک یا چند نفر از اعضای خانواده توسط خانواده یا اجتماع انتخاب میشود و به منظور ارتقای رفاه خانوار مهاجرت میکند. به این ترتیب خانواده، منابع خود را بسیج میکند تا بتواند یکی از اعضای خود را مهاجرت دهد. فرد مهاجر، همچنین وجوه ارزی (پول) را به خانه میفرستد (Bircan et al, 2020: 8).
در نهایت درون رویکرد اقتصادی، «نظریه دافعه- جاذبه»، علل مهاجرت را در ترکیب دافعهها (که مردم را وادار به ترک سرزمین مادری میکند) و جاذبه (که آنها را به سوی مناطق پذیرنده جذب میکند) میجوید (ر.ک: Castles & Miller, 2003). در واقع این نظریه نشان میدهد که مهاجرت از طریق هم نیروهای دافعه مبدأ (عوامل نامطلوب برای زندگی افرد و غیره) و هم نیروهای جاذبه مقصد (شرایط مطلوب برای مهاجران) تحت تأثیر قرار میگیرد (Gu et al, 2020: 3-4). بر اساس اين نظريه، بعضي مردم به دلیل دافعههاي محلِ اقامتِ خود و بعضي به سبب جاذبههاي منطقهای كه قصد رفتن به آن را دارند، نقل مكان میكنند. اين نظریه را نخستينبار راونشتاين4 (1885) با استفاده از دادههاي سرشماري انگليس و ویلز مطرح کرد (ویکس، 1395: 308).
اورت لي5 (1966)، نظرية جاذبه و دافعه را توسعه داد و در چارچوب آن بر عوامل فردی و موانع مسیر نیز تأکید کرد. مطابق نظریة جاذبه و دافعه لی، چهار دسته از عوامل بر مهاجرت تأثیرگذار هستند: 1- عواملی که با حوزۀ مبدأ ارتباط دارند (عوامل دافعه)؛ 2- عواملی که با حوزۀ مقصد ارتباط دارند (عوامل جاذبه)؛ 3- عوامل فردی و شخصی و 4- موانع بازدارنده. بنابراین تصمیم افراد برای مهاجرت به پنداشت آنها از وضعیت مناطق مبدأ و مقصد برمیگردد. افراد در تلاشند تا از موقعیّتی ناخوشایند جدا شوند و به جامعهای با امکانات نسبتاً بهتری وارد شوند (ر.ک: لوکاس و میر، 1381؛ ویکس، 1395).
رویکرد نظری دوم مورد استفاده در این مقاله، رویکرد ساختاری است. این رویکرد معتقد است که مهاجرت صرفاً با توجه به تجارب و انگیزههای فردی تحلیل نمیشود، بلکه بر اساس عوامل اجتماعی و ساختاری در مناطق مبدأ و میزبان باید تحلیل شود. از اینرو این رویکرد، مهاجرت را فرایندی میداند که منحصراً در پاسخ به شرایط ساختاری ایجادشده در بستر تاریخی و عمدتاً در چارچوب نابرابریهای فضایی رخ میدهد. در چارچوب این رویکرد، دو نظریه محرومیت نسبی و نظریه وابستگی قابل طرح است.
«نظریه محرومیت نسبی» که استارک و بلوم (1985) آن را مطرح کرده و توسعه دادهاند، معتقد است که مهاجرت، رفتار تصادفی نیست و پاسخی به محرومیتهای نسبی است. در واقع وقتی فرد یا جمع نتواند به اهداف باارزش در مبدأ دست یابد و احساس کند که منابع لازم برای رفع محرومیتهایش در خارج از محل سکونت او وجود دارد، در آن صورت مهاجرت میکند (ر.ک: Massey et al, 1998). در اینجا فرد با دو محیط روبهرو است: یکی مبدأ که فرد در آن پرورش یافته است، اما احساس میکند که در آن از فرصتهای لازم برای رسیدن به اهداف باارزش خود محروم است. دیگری، محیطی است که شاید فقط به طور مبهم آن را میشناسد (مقصد)، اما احساس میکند که در آنجا به منابع لازم برای رفع محرومیتهای خود دسترسی خواهد داشت (ر.ک: Stark & Taylor, 1989).
در «نظریه وابستگی» نیز مهاجرت، امری اجباری است که بر اساس عدم توسعه یک محیط (روستا) نسبت به محیط دیگر (شهر) و وابستگی بخش غیر سرمایهداری به بخش سرمایهداری به وجود میآید. بر اساس این نظریه، مهاجرت از طرفی عامل تقویت توسعهنیافتگی منطقه مهاجرفرست است و از طرف دیگر، عامل ایجاد و تشدید نارضایتیهای اجتماعی در منطقه مهاجرپذیر است (ر.ک: Petras, 1981). بدین ترتیب مهاجرت و جابهجاییهای داخلی در پاسخ به دامنۀ گستردهاي از عوامل با اثربخشیهای متفاوت رخ میدهد که در دو رویکرد اقتصادی و ساختاری بر برخی از این عوامل بهویژه بیکاری و نابرابری توسعهای تأکید شده است.
پیشینه تحقیق
مرور مطالعات و پیشینۀ تحقیق بیانگر آن است که ادبيات قابل ملاحظهای در حوزۀ مهاجرتهای داخلی در ایران وجود دارد که از تمرکز بر مهاجرتهای روستا- شهری به سمت مهاجرتهای منطقهای در حال تغییر است. مطالعات اولیه مهاجرت در ایران بیشتر متمركز بر مهاجرتهای روستا به شهر بوده است که اوج آن مربوط به دهههای 1340 و 1350 با تعداد 250 هزار نفر در سال بوده است (ر.ک: ابریشمی، 1375؛ ایراندوست و دیگران، 1392).
اجرای اصلاحات ارضی دهه 1340 موجب بههم خوردن ساختار اجتماعی روستاها و گسترش مهاجرتهای روستا- شهری شد. در این دوره، سیاستهای اداری – اقتصادی دولت به گسترش سریع شهرهای کوچک و بزرگ انجامید و گسترش بوروکراسی دولتی و تمرکز بیش از پیش تصمیمهای اجرایی، فزونی مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ را در پی داشت (ر.ک: بیکمحمدی و مغانی، 1382؛ بیکمحمدی و مختاری، 1383). این حرکت و جابهجایی گسترده در اثر برخی عوامل و شرایط، نظیر اصلاحات ارضی (ر.ک: وثوقی، 1367) و مدرنیزاسیون و صنعتیشدن شهرهای بزرگ، بهویژه در تهران (ر.ک: حسامیان و دیگران، 1385)، همراه با افزايشِ متوالی قيمتِ نفت و انقلاب اسلامی 1357 (ر.ک: ازکیا و غفاری، 1383) بوده است. این فرایند در چند دهه اخیر و پس از انقلاب اسلامی نیز تداوم داشته و روند توسعه اقتصادی- اجتماعی و سیاسی متمرکز بر شهرها و بهویژه شهرهای بزرگ، زمینۀ مهاجرتهای روستا- شهری و شهر به شهر شد (ر.ک: زنجانی، 1380؛ قاسمیاردهایی و حسینیراد، 1387؛ ضرابی و رخشانینسب، 1388).
جنگ تحميلي با عراق در سالهای 1359-1367 نیز باعث آوارگی داخلی حدود 2.5 میلیون ایرانی، بهویژه از استانهای تحت تأثیر جنگ در مرزهای عراق شد (ر.ک: امین صارمی، 1377؛ رستمعلیزاده و قاسمیاردهائی، 1391). در سالهايِ پس از جنگ، برنامههای توسعۀ اجتماعی روستایی، از جمله بهبود آموزش، دسترسی به برق و رسانهها، همراه با تمرکز خدمات اجتماعی و فرصتهای شغلی در مناطق شهری، به مهاجرت روستا به شهر در دهه 1370 کمک کرد (ر.ک: ابریشمی، 1375؛ ازکیا و غفاری، 1383). تغییرات مؤلفههایی چون نابرابریهای درآمدی بینمنطقهای و درونمنطقهای، افزایش امکانات ارتباطات بینمنطقهای و نیز حجم و رشد جمعیت مناطق در شکلدهی به تغییرات نظام مهاجرتی، نقش اساسی داشتهاند (ر.ک: مشفق، 1389). اهمیت شبکههای اجتماعی در تأثیرگذاری در انتخاب مقصد مهاجران نیز بررسی شده است (ر.ک: محمودیان و قاسمیاردهائی، 1391). در سالهای اخیر، مهاجرت داخلی عمدتاً از دریچه و لنزِ افزایش نابرابریهای منطقهای بررسی شده است (ر.ک: محمودیان و مشفق، 1387؛ عسکریندوشن و دیگران، 1395؛ صادقی و شکریانی، 1395). با وجود این مطالعات انجامشده کمتر از شاخصهای جدیدتر مهاجرت نظیر شاخص اثربخشی مهاجرت استفاده کرده و تأثیر نابرابری فضایی توسعهای و میزانهای بیکاری بر جریانهای مهاجرتی کمتر مورد توجه بوده است.
روش و دادهها
این مقاله بر مبنای تحلیل ثانویه دادههای سرشماری 1395 به بررسی الگوها و جریانهای مهاجرتهای بیناستانی و بینشهرستانی در کشور میپردازد. سرشماری، منبع اصلی دادههای مهاجرت داخلی در ایران است. سرشماری، دادههای مربوط به مهاجرت طول عمر را با سؤالی درباره محل تولد فرد که آیا همان محل اقامت فعلی است یا خیر، گردآوری میکند. علاوه بر این سرشماری، دادههای مربوط به انتقالات مهاجرتی6، با مقایسه محل اقامت در دو نقطه زمانی را گردآوری میکند. در این چارچوب، ماتریس مهاجرت (ماتریس مبدأ- مقصد) بر مبنای محلهای اقامت فعلی و قبلی در پنج سال قبل از سرشماری بررسی میشود.
برای سنجش مهاجرتهای داخلی، شاخصهای مختلفی ارائه شده است که بل7 و همکاران (2002)، آن را در چهار دستۀ شدّت مهاجرت، گزینشی بودن مهاجرت8، فاصله مهاجرتی و اثربخشی مهاجرت9 طبقهبندی کردهاند. در این مقاله، از شاخص «نسبت اثربخشی مهاجرت10» (MER) استفاده میشود. نسبت اثربخشی مهاجرت، تأثیر حجم كل مهاجرت در بازتوزيع جمعيت یک منطقه را نشان میدهد. نسبت اثربخشی مهاجرت برای یک منطقه (MERi)، به عنوان نسبت خالص از دست دادن یا به دست آوردن جمعیت در مبادلات مهاجرتی با سایر مناطق (Dji-Oij) به مجموع جریانهای مهاجرتی واردشده به و خارجشده از سایر مناطق (Dji + Oij) به صورت درصد بیان میشود. مقادیر به دست آمده برای این شاخص، اگر بیشتر از 20 باشد، بیانگر آن است که جریانهای نامتقارن مهاجرتی منجر به به دست آوردن (نسبتهای مثبت) یا از دست دادنهای (نسبتهای منفی) قابل توجه جمعیت بر اثر مهاجرت میشود. نسبت اثربخشی مهاجرت برای مهاجرتهای بیناستانی و بینشهرستانی با استفاده از فرمول زیر محاسبه شده است:
میزان بیکاری جوانان و شاخص توسعهیافتگی، دو متغیر مستقل در این پژوهش است. شاخص توسعه با استفاده از PCA در تحلیل عاملی بر مبنای ده مؤلفه شامل نسبت شهرنشینی، میزان باسوادی، نسبت شاغلان در مشاغل رده بالا، دستیابی به تحصیلات عالی، امید زندگی در بدو تولد، دسترسی به خدمات بهداشتی- درمانی، شاخص امکانات رفاهی، نسبت استفاده از اینترنت، سهم از تولید ناخالص داخلی و سهم کاندیداهای زن در انتخابات شوراهای محلی ساخته شد.
در تحلیل دادهها از تحلیل فضایی و نرمافزاهای Excel، ArcGIS و SPSS استفاده شد. علاوه بر تهیه نقشهها، از شاخص خودهمبستگی فضایی موران عمومی استفاده شد. مقدار این شاخص اگر نزدیک به عدد مثبت یک (1+) باشد، بیانگر آن است که دادهها دارای خودهمبستگی فضایی و الگوی خوشهای هستند و اگر مقدار شاخص موران نزدیک به عدد منفی یک (1-) باشد، بیانگر آن است که دادهها از هم گسسته و الگوی پراکنده است. مقدار صفر نیز بیانگر ناپیوستگی و تصادفی بودن الگو است.
یافتهها
نتایج بررسی نشان داد که در دوره 1390-1395، تعداد 4.166.433 نفر، مهاجرت و جابهجایی داخلی داشتهاند. تعداد مهاجران بیناستانی در این دوره، 2.058.003 نفر و تعداد مهاجران بینشهرستانی (درون/ و بیناستانی)، 3.380.829 نفر بوده است. از اینرو حدود نیمی از مهاجرتهای داخلی، بیناستانی و بیش از چهارپنجم آن، مهاجرتهای بینشهرستانی بوده است. درباره مهاجران بینشهرستانی لازم به ذکر است که از تعداد یادشده، 61 درصد مربوط به مهاجرتهای بینشهرستانی بیناستانی بوده و 39 درصد دیگر مربوط به مهاجرتهای بینشهرستانی دروناستانی بوده است.
برای بررسی تأثیر مهاجرت بر بازتوزیع جمعیت در سطوح استانی و شهرستانی از نسبت اثربخشی مهاجرت (MER) استفاده شد. بر اساس نتایج مندرج در شکل (1)، مقدار نسبت اثربخشی مهاجرت در سطح استانی از 53.7- درصد در استان لرستان تا 43.9 درصد در استان یزد در نوسان بوده است. استانهای یزد، سمنان، البرز، قم و تهران، به ترتیب بیشترین مقدار مثبت نسبت اثربخشی مهاجرت را داشتهاند. در مقابل، استانهای لرستان، خوزستان، چهارمحال و بختیاری، سیستان و بلوچستان و ایلام، به ترتیب بیشترین نسبت اثربخشی منفی مهاجرت را داشتهاند.
شکل 1- نمودار نسبت اثربخشی مهاجرت بیناستانی، برحسب استان (%)، 1395-1390
مقدار نسبت اثربخشی مهاجرت در سطح شهرستانی در دوره زمانی 1390-1395 از 84.6- درصد در شهرستان اردل (واقع در استان چهارمحال و بختیاری) تا 86.5 درصد در شهرستان اسکو (واقع در استان آذربایجان شرقی) در نوسان بوده است. همانطور که در شکل (2) مشخص است، بیشترین مقدار نسبت اثربخشی مثبت مهاجرت مربوط به شهرستانهای اسکو، بینالود، ابوموسی، کنگان، البرز، خوسف و پردیس است. در مقابل، بیشترین نسبت اثربخشی منفی مهاجرت به شهرستانهای اردل، بشاگرد، هشترود، قلعه گنج، شادگان و سیروان تعلّق داشته است.
شکل 2- سی شهرستان با بالاترین و پایینترین نسبت اثربخشی مهاجرت
بینشهرستانی (%)،1395-1390
بهعلاوه نتایج تحلیل فضایی و شاخص خودهمبستگی فضایی موران11 بیانگر الگوی فضایی خوشهای و متمرکز در نسبت اثربخشی مهاجرت است. بدین صورت که استانها و شهرستانهای واقع در مرکز کشور، بالاترین نسبتهای مثبت اثربخشی مهاجرت را دارند و در مقابل، استانها و شهرستانهای واقع در غرب و جنوب شرقی کشور، نسبتهای منفی اثربخشی مهاجرت بالایی دارند (شکل 3).
| نسبت اثربخشی مهاجرت بیناستانی | |||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||
| نسبت اثربخشی مهاجرت بینشهرستانی | |||||||||||||||||||||||
| ||||||||||||||||||||||||
|
شکل 3- نسبت اثربخشی مهاجرت بیناستانی و بین شهرستانی (%)،1395-1390
از اینرو مهاجرت، اثرات متفاوتی بر جمعیت استانها و شهرستانهای مختلف کشور دارد. در ادامه به بررسی اثرات بیکاری جوانان و نابرابری توسعه بر جریان مهاجرتهای داخلی میپردازیم.
بیکاری و دسترسی به فرصتهای شغلی به طور قابل توجهی فرایندهای مهاجرتی را تحت تأثیر قرار میدهد. جوانان ایرانی در سالهای اخیر میزان بالای بیکاری (حدود 25 درصدی) را تجربه کردهاند. با این حال یکی از ویژگیهای بارز بیکاری در ایران، تفاوتهای منطقهای آن است. همانطور که در شکل (4) مشخص است، بیکاری در ایران، ساختار منطقهای و الگوی فضایی خوشهای دارد. میزانهای بالای بیکاری، بیشتر متمرکز بر غرب کشور است و در مقابل میزانهای پایینتر بیکاری مربوط به مناطق مرکزی کشور است. در سطح استانی، بیشترین میزان بیکاری جوانان مربوط به استانهای کرمانشاه (47%)، چهارمحال و بختیاری (43.2%) و خوزستان (34.2%) است. در مقابل، کمترین میزانهای بیکاری جوانان در استانهای قم (20.9%)، یزد (21.2%) و سمنان (21.3%) مشاهده میشود.
در سطح شهرستانی نیز نقشه پراکندگی میزان بیکاری و شاخص موران بیانگر الگوی فضایی خوشهای و متمرکز است و میزانهای بالای بیکاری، بیشتر در شهرستانهای واقع در غرب کشور متمرکز است (شکل 4). بالاترین میزانهای بیکاری جوانان در شهرستانهای اسلامآباد غرب (67%)، جوانرود (55%)، هرسین (54%)، پاوه (53%) و گیلانغرب (53%) مشاهده میشود. در مقابل، پایینترین میزانهای بیکاری جوانان مربوط به شهرستانهای ابوموسی (1.3%)، خوسف (7.5%)، عسلویه (7.7%)، نیر (8%) و ایجرود (8%) است.
| میزان بیکاری جوانان در استانهای کشور، 1395 | ||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||
| میزان بیکاری جوانان در شهرستانهای کشور، 1395 | ||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||
|
شکل 4- میزانهای بیکاری جوانان در استانها و شهرستانهای کشور، 1395
از اینرو نابرابری فضایی قابلتوجهی در میزانهای بیکاری جوانان در کشور مشاهده میشود. بر این اساس با توجه به اهمیت دسترسی به فرصتهای شغلی به عنوان یکی از دلایل مهم مهاجرت بهویژه برای مردان، انتظار میرود که این وضعیت، جریانهای مهاجرتهای داخلی را تحت تأثیر قرار دهد. رابطۀ بیکاری جوانان و شاخص نسبت اثربخشی مهاجرت در دو سطح استانی و شهرستانی بررسی شد و مورد آزمون قرار گرفت که نتایج آن در شکلهای (5) و (6) منعکس شده است.
شکل 5- نمودار رابطۀ نسبت اثربخشی مهاجرت بیناستانی با میزان بیکاری جوانان،
1390-1395
نتایج بیانگر وجود رابطۀ منفی نسبت اثربخشی مهاجرت با میزان بیکاری جوانان است. از اینرو با افزایش میزان بیکاری، شاخص نسبت اثربخشی مهاجرت به شدّت کاهش و منفی میشود و به بیان دیگر، در مناطقی که میزان بیکاری بالاست، مهاجرت اثری کاهشی بر جمعیت آن منطقه دارد. استانهای با میزانهای بالای بیکاری جوانان نظیر کرمانشاه و چهارمحال و بختیاری، پایینترین نسبت اثربخشی مهاجرتی را تجربه میکنند. در مقابل، استانهای با میزانهای پایین بیکاری نظیر یزد، سمنان و قم، بیشترین نسبت اثربخشی مثبت مهاجرت را تجربه میکنند. در سطح شهرستانی نیز این روابط بررسی شد و نتایج مشابهی به دست آمد (شکل 6). از اینرو تغییرات مهاجرتهای بینمنطقهای بهطور نزدیکی مرتبط با وضعیت بیکاری و اشتغال منطقه است. مهاجرتها به نوعی واکنش در برابر تغییر فعالیتها و ویژگیهای اقتصاد منطقهای است.
شکل 6- نمودار رابطه نسبت اثربخشی مهاجرت بینشهرستانی با میزان بیکاری جوانان، 1390-1395
علاوه بر بیکاری و نبود فرصتهای شغلی، یکی از بسترهای مهم و کلیدی شکلگیری جریانهای مهاجرت داخلی در کشور، توسعۀ فضایی نابرابر است. از مشخصات بارز توسعۀ در ایران، وجود نابرابریهای منطقهای است كه سبب رشد ناهمگون و نامتعادل میان مناطق و نواحی مختلف کشور شده است. این وضعیت، توسعۀ اقتصادي- اجتماعي نابرابر فضایی را در پي داشته است. نابرابري فضايي به شرايطی اطلاق میشود كه در آن واحدهاي فضايي يا جغرافيايي گوناگون در زمينه برخی متغيرها، در سطوح متفاوتي قرار دارند. اين نابرابریها كه به دلايل متعددي ايجاد میشوند، رشد ناهمگون و نامتعادل ميان نواحي و مناطق را به دنبال دارند. عدم تعادل توسعهای به تحرکات ناموزون جمعیت و جریانهای مهاجرتی منجر میشود.
همانطور که در شکل (7) مشخص است، استانها و شهرستانهای کشور دارای سطوح متفاوتی از توسعه هستند و الگوی فضایی خوشهای در شاخص توسعۀ استانها و شهرستانهای کشور وجود دارد. تمرکز توسعهیافتگی در مرکز کشور و توسعهنیافتگی در جنوب شرقی و غرب کشور و به بیان دیگر، عدم تعادل فضایی و توزيع نامتعادل خدمات و امكانات از ویژگیهای فضایی بارز کشور است. استانهای تهران، سمنان، اصفهان، البرز و یزد، به ترتیب بالاترین نمره را در شاخص توسعه دارند و به عنوان استانهای توسعهیافته و برخوردار محسوب میشوند. در مقابل، استانهای سیستان و بلوچستان، کردستان، آذربایجان غربی، ایلام، لرستان و خراسانشمالی، پایینترین سطح توسعهیافتگی را دارند و به عنوان استانهای محروم و کمتر توسعهیافته کشور محسوب میشوند. از اینرو مناطق مرزی شرق و غرب ایران دارايِ توسعه اقتصادی- اجتماعی پایینتر از بقیه کشور و کمبرخوردار هستند. البته مناطق مرزیِ غرب از سطح توسعه نسبتاً بیشتری نسبت به مناطق مرزی شرقی برخوردارند. مناطق شمالي و مرکزي (بهویژه استانهای تهران، اصفهان و سمنان) دارای سطح بالاتری از توسعۀ اقتصادی- اجتماعی هستند.
بررسی وضعیت شاخص توسعه در سطح شهرستانهای کشور نیز بیانگر نابرابری فضایی محسوسی است. بالاترین نمره شاخص توسعهیافتگی، به ترتیب به شهرستانهای تهران، کرج، بوشهر، ابوموسی و اصفهان تعلّق دارد. در مقابل، پایینترین نمرۀ شاخص توسعهیافتگی به شهرستانهای سرباز، سمرقند، مهرستان، دلگان و هیرمند مربوط است. بنابراین به لحاظ توسعهیافتگی، بین استانها و شهرستان کشور، تفاوتها و نابرابریهای محسوسی وجود دارد. نابرابری فضايي موجب شده تا از فضا، استفاده بهينه به عمل نياید و تراكم جغرافيايي فقر و محروميت در برخي از مناطق کشور افزايش يابد. این موضوع باعث تشديد مهاجرتهای بيرويه شده و توزيع بهينۀ جمعيت را در فضا غير ممكن ساخته و به طور خلاصه نابرابري فضايي، امكان بروز فقر، بيكاري و مهاجرت را افزايش داده است.
| نمره شاخص توسعه استانهای کشور، 1395 | ||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||
| نمره شاخص توسعه شهرستانهای کشور، 1395 | ||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||
|
شکل 7- نقشه پراکندگی شاخص توسعهیافتگی استانی و شهرستانی در کشور، 1395
بررسی رابطه شاخص توسعه با نسبت اثربخشی مهاجرت (MER) بیانگر یک رابطه مثبت قوی بین دو متغیر است. همانطور که در شکل (8) مشاهده میشود، مقدارِ منفيِ نسبت اثربخشی مهاجرت در استانهای با سطح پایین توسعۀ اقتصادی- اجتماعی، بهویژه در لرستان، چهارمحال و بختیاری، کرمانشاه، خوزستان و ایلام در غرب کشور و در سیستان و بلوچستان در جنوبشرقی یافت میشود. این موضوع به خوبی روشن ميکند که چرا مناطق توسعهنیافته کشور در جریان مهاجرتی، جمعیتشان کاهش مییابد. از سوی دیگر، مقدارِ مثبتِ شاخص نسبت اثربخشی مهاجرت برای استانهایی با سطح بالای توسعه اقتصادی- اقتصادی، بهویژه در یزد، البرز، بوشهر، سمنان، قم و تهران ثبت شده است.
شکل 8- رابطه نسبت اثربخشی مهاجرت بیناستانی با شاخص توسعهیافتگی، 1390-1395
رابطه مثبت نسبت اثربخشی مهاجرت با شاخص توسعهیافتگی در سطح شهرستانهای کشور نیز وجود دارد. همانطور که در شکل (9) مشخص است، با افزایش سطح توسعه اقتصادی- اجتماعی شهرستانها، شدّت و گردش مهاجرت افزایش مییابد. بالاترین مقادیر منفی شاخص نسبت اثربخشی مهاجرت (MER) در شهرستانهای کمتر توسعهیافته مشاهده میشود. در حالی که برعکس، بالاترین مقادیر مثبت شاخص نسبت اثربخشی مهاجرت در شهرستانهای بیشتر توسعهیافته مشاهده میشود. بنابراین استانها و شهرستانهای کشور، سطوح متفاوتی از توسعه را تجربه میکنند و این عدم تعادل در بهرهگیری از مواهب توسعهای به حرکات و جابهجاییهای ناموزون جمعیتی منجر شده است.
شکل 9- رابطه نسبت اثربخشی مهاجرت بینشهرستانی با شاخص توسعهیافتگی،
1390-1395
از اینرو بررسی رابطه اثربخشی مهاجرت با شاخص توسعهیافتگی در سطح استانها و شهرستانهای کشور بيانگر آن است که استانها و شهرستانهای بیشتر توسعهیافته، بیشتر از طریق مهاجرت داخلی، در حال افزایش جمعیت خود هستند. در مقابل، استانها و شهرستانهای کمتر توسعهیافته، در حال از دست دادن جمعيت هستند. بدین ترتیب یکی از بسترهای مهم و کلیدی شکلگیری مهاجرتهای داخلی در کشور، توسعۀ نابرابر فضایی است.
نتیجهگیری
مهاجرت، فرایندی پویا و برخاسته از شرایط در حال تغییر اجتماعی است که نهتنها افراد مهاجر، بلکه جامعه مبدأ و مقصد را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. تشدید پخشایش ناموزون جمعیت، بههم خوردن ساختار سنی و جنسی جمعیت، بروز مسائل اقتصادی (گسترش بخش خدمات، بیکاری و فقر اقتصادی)، اجتماعی (آسیبهای اجتماعی) و محیطزیستی از پیامدهای منفی مهاجرتهای داخلی است. با این حال مهاجرت، يکي از مهمترین منابع تأمين نيروي انساني لازم براي بازارهاي كار و توسعۀ اقتصاد ملّي و محلّی است. همچنین مهاجرت، انعکاس تغییراتی است که در تاروپود جامعهای که مردم بدان تعلّق دارند، اتفاق میافتد (تغییرات در فرهنگ، شرایط اقتصادی و اجتماعی و ساختهای سیاسی). بنابراین همانطور که میشل (1985) بیان میکند، به مهاجرت نباید فقط به عنوان یک پدیده (واقعه یا موقعیتی که درخور مطالعۀ علمی است)، بلکه به عنوان یک فراپدیده (واقعهای که وقوع آن به علت بستر و موقعیتی است که مردم در آن زندگی میکنند) توجه کرد (ر.ک: لوکاس و میر، 1381).
تحلیلهای آماری مهاجرت در ارتباط با مشخصههای ساختاری- محیطی بیانگر آن است که مهاجرت، پدیدهای چندعلیتی است و عوامل و نیروهای اثرگذار بر مهاجرت، پیچیده و چندگانه هستند. در این مطالعه، نتایج نشان داد که میزانهای بیکاری منطقهای و نابرابری فضایی توسعه، دو بستر مهم مهاجرتهای داخلی در ایران هستند. بنابراین در مهاجرت، مجموعهای بسیار پیچیده از تعیینکنندههای فراتر از عوامل فردی، شامل عوامل اقتصادی، اجتماعی، محیطی، سیاسی و یا جمعیتی دخالت دارند (ر.ک: Lichter et al, 1990; Smith et al, 2013; Pavel et al, 2019).
بر اساس نتایج، در سطح فضایی، تهران و استانهای اطراف، با افزایش (سود) خالص جمعیت ناشی از مهاجرت روبهرو هستند، در حالی که استانهای واقع در غرب و جنوبِ شرقی ایران، با سطح پایین توسعه، زیانِ خالص (کاهش) جمعیت ناشی از مهاجرت را تجربه میکنند. همچنین جریان مهاجرتی قابل توجهی از تهران به سمت استان همسایهاش (البرز) وجود دارد، که البته این بیانگرِ روند حومهنشینی و پیرامونی شدن مفرط شهر تهران است. بنابراین ناپایداری جمعیتی که در میزانهای بالای مهاجرفرستی معنا مییابد و متأثر از نابرابری توسعهای در کشور است، برای مناطق مرزی کشور بهویژه در جنوب شرقی و غرب کشور بیشتر محسوس و قابل مشاهده است. در مقابل، مناطق مرکزی و شمالی کشور، میزانهای بالای مهاجرپذیری را تجربه میکنند. این وضعیتهای متفاوت بیانگر آن است که پایداری جمعیتی، بخشی از پایداری سیستم است که با پایداری در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و محیطزیستی، ارتباط تنگاتنگی دارد. به بیان دیگر، یکی از بسترهای مهم و کلیدی شکلگیری مهاجرتهای داخلی، نابرابری فضایی توسعۀ است. استانها و شهرستانهای کشور، سطوح متفاوتی از توسعه را تجربه میکنند و این عدم تعادل در بهرهگیری از مواهب توسعهای به حرکات و جابهجاییهای ناموزون جمعیتی منجر شده است (صادقی و شکریانی، 1395: 250).
از اینرو مهاجرت داخلی، فرایندی پویا، چندبُعدی و برخاسته از ویژگیهای جمعیتی، شرایط ساختی و نابرابریهای منطقهای است. مهاجرت در پاسخ به نیازهای اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی، برای انطباق با شرایط و به دنبال وجود اختلاف بین مناطق به وجود میآید. مهاجرت داخلی به وسیله عوامل مختلفی در سطوح کلان، میانی و خرد ایجاد میشود. در سطح کلان، مهاجرت داخلی در نتیجه نابرابریهای منطقهای در توسعه و تمرکز امکانات رخ میدهد، در حالی که استراتژیهای خانواده و شبکههای اجتماعی، مهاجرت را در سطح میانی تحریک میکنند. تصمیمهای شخصی نیز در پاسخ به انتظارات زندگی، نیازهای فعلی و برنامههای آینده در سطح خرد اتفاق میافتد.
هرچند پیشبینیِ مهاجرت دشوار است، نتایج نشان میدهد که الگوهای فضاييِ فعلی که مشخصۀ بارز آن، نابرابریهای منطقهای در امکانات و فرصتهای توسعهای است، احتمالاً در آینده نیز تداوم خواهد داشت. همچنین با توجه به ساختار سنی جوان و میانسال، بیکاری بالای جوانان، افزایش سطح تحصیلات و کمبود فرصتهای شغلی در بیشتر استانها و شهرستانهای کشور، میتوان انتظار داشت که روند مهاجرتهای داخلی، بهویژه مهاجرتهای بیناستانی، در سالهای آینده افزایش یابد.
منابع
ابریشمی، حمید (1375) اقتصاد ایران، تهران، علمی و فرهنگی.
ازکیا، مصطفی و غلامرضا غفاری (1383) توسعۀ روستایی با تأکید بر جامعه روستایی ایران، تهران، نشرنی.
امین صارمی، نوذر (1377) «جنگ، مهاجرت تحمیلی و سامان فرهنگی»، مجله تحقیقات فرهنگی، سال نهم، شماره 3، صص 208-230.
ایراندوست، کیومرث و دیگران (1392) «تحلیل دگرگونی الگوی مهاجرت داخلی کشور با تأکید بر مهاجرتهای شهری»، مجله مطالعات شهری، دوره دوم، شماره 6، صص 105-118.
بیکمحمدی، حسن و بهنام مغانی (1382) «تحلیلی بر روند مهاجرت در استان فارس»، فصلنامه جمعیت، شماره 43 و 44، صص 79-94.
بیکمحمدی، حسن و رضا مختاری ملکآبادی (1383) «تحلیلی جغرافیایی بر روند مهاجرت در استان خوزستان»، مجله جغرافیا و توسعه، دوره اول، شماره 2، صص 21-36.
حسامیان، فرخ و دیگران (1385) شهرنشینی در ایران، تهران، آگاه.
رستمعلیزاده، ولیالله و علی قاسمیاردهائی (1391) «آثار و پیامدهای جمعیتی- اجتماعی مهاجرتهای جنگ تحمیلی در جامعه ایران»، پژوهشنامه دفاع مقدس (فصلنامه مطالعات جنگ عراق و ایران)، دوره اول، شماره 2، صص 59-79.
زنجانی، حبیبالله (1380) مهاجرت، تهران، سمت.
صادقی، رسول (1391) «تغییرات ساختار سنی و ظهور پنجره جمعیتی در ایران، پیامدهای اقتصادی و الزامات سیاستی»، فصلنامة مطالعات راهبردی زنان، شمارة 55، صص 95-150.
صادقی، رسول و محسن شکریانی (1395) «تحلیل نوسانات فضایی تأثیر توسعه بر مهاجرت داخلی- بینشهرستانی در ایران»، فصلنامه توسعه محلی (روستایی- شهری)، دوره هشتم، شماره 2 (پاییز و زمستان)، صص 227-252.
ضرابی، اصغر و حمیدرضا رخشانینسب (1388) «روند مهاجرپذیری و مهاجرفرستی شهرهای ایران در دو دهه اخیر»، فصلنامه رفاه اجتماعی، شماره 39، صص 247-272.
عسگریندوشن، عباس و دیگران (1396) «رابطۀ شاخصهای توسعه و مهاجرپذیری شهرستانها در ایران»، فصلنامه تحلیل اجتماعی نظم و نابرابری، دوره هشتم، شماره 1، صص 127-152.
قاسمیاردهائی، علی و علی حسينیراد (1387) جریانهای مهاجرت داخلی و ویژگیهای مهاجران به تفکيک استان، گزارش طرح پژوهشی، پژوهشکده آمار.
لوکاس، دیوید و پاول میر (1381) درآمدی بر مطالعات جمعیت. ترجمه حسین محمودیان، تهران، دانشگاه تهران.
محمودیان، حسین و علی قاسمیاردهائی (1391) «شبکه اجتماعی و فرهنگ مهاجرت در مناطق روستایی، مطالعه کیفی جریان مهاجرتی از آذربایجان شرقی به تهران»، مجله توسعه روستایی، دوره اول، شماره 4، صص 109-128.
محمودیان، حسین و محمود مشفق (1387) «بررسی تغییرات ساختار مکانی مهاجرتهای بینمنطقهای در ایران طی دوره 1355-1385»، نامه انجمن جمعیتشناسی ایران، سال سوم، شماره 6، صص 89-117.
مشفق، محمود (1389) مهاجرت داخلی در ایران، بررسی سطوح و روندهای مهاجرت داخلی در ایران و عوامل مؤثر بر آن طی دوره 85-1355)، پایاننامه دکتری جمعیتشناسی. دانشکده علوم اجتماعی. دانشگاه تهران.
وثوقی، منصور (1367) جامعهشناسی روستایی، تهران، کیهان.
ویکس، جان (1395) جمعیت، مقدمهای بر مفاهیم و موضوعات، ترجمه الهه میرزایی، تهران، مؤسسه مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور.
Bell, M., and E. Charles-Edwards (2013) Cross-national Comparisons of Internal Migration, An Update on Global Patterns and Trends, Population Division. Technical Paper. No. 2013/1.
Bell, M., M., Blake, P., Boyle, O., Duke-Williams, P., Rees, J., Stillwell, and G. Hugo (2002) Cross-national Comparison of Internal Migration, Issues and Measures. Journal of the Royal Statistical Society, 165 (3), 435–464.
Bircan, T., Purkayastha, D., Ahmad-Yar, A.W., Lotter, K., Dello Iakono, C., Göler, D., Stanek, M., Yilmaz, S., Solano, G., & Ünver, Ö. (2020) Gaps in Migration Research, Review of Migration Theories and the Quality and Compatibility of Migration Data on the National and International Level, Leuven, HumMingBird project 870661 – H2020.
Castles, S., and, M. Miller (2003) The Age of Migration, 3nd edition, MacMillan, London.
Coleman, D. (2006) Immigration and Ethnic Change in Low Fertility Countries, A Third Demographic Transition, Population and Development Review, 32 (3),401-446.
Deshingkar, P., and C. Natali (2008) Internal Migration, Pp. 173-199, in World Migration Report 2008. International Organization for Migration.
Esipova, N., A. Pugliese, and J. Ray (2013) The Demographics of Global Internal Migration, Migration Policy Practice, 3 (2),1-6.
Gu, H., Z. Liu, and T.Shen (2020) Spatial Pattern and Determinants of Migrant Workers' Interprovincial Hukou Transfer Intention in China, Evidence from a National Migrant Population Dynamic Monitoring Survey in 2016, Population, Space and Place, 26 (2), e2250.
Lichter, D. T., and F. Gordon, and De Jong. (1990) The United States." Pp. 391-417 in Charles B. Nam, William J. Serow, and David F. Sly (eds.), International Handbook on Internal Migration. Westport, CT, Greenwood Press.
Massey, D. S., J. Arago, G. Hugo, K. Kouaouci, A. Pellegrino, J. E. Taylor (1993) Theories of International Migration, A Review and Appraisal, Population and Development Review 19, 431-466.
Massey, D. S.; Arago, J.; Hugo, G.; Kouaouci, K.; Pellegrino, A.; Taylor, J. E. (1998) World in Motion, Understanding International Migration at the End of the Millennium, Oxford, Oxford University Press.
Pavel, T., S., N., Halim, and P. Mozumder (2019) Natural Hazards and Internal Migration, Transient versus Permanent Shocks, GLO Discussion Paper No. 255.
Petras, E. M. (1981) The Global Labor Market in the Modern World-Economy, pp. 44‑63, In Global Trends in Migration, Theory and Research on International Population Movements, edited by Mary M . Kritz, Charles B. Keely, and Silvano M. Tomasi, Staten Island, N.Y., Center for Migration Studies
Smith, S. K., J. Tayman, and D. A. Swanson (2013) A Practitioner’s Guide to State and Local Population Projections, Springer Press.
Stark, O. and J. Taylor (1989) Relative Deprivation and International Migration. Demography, 26 (1), 1–14.
Todaro, M. P. (1969) A Model of Labour Migration and Urban Unemployment in Less Developed Countries. The American Economic Review 59 (1), 138–148.
[1] * دانشیار گروه جمعیتشناسی، دانشگاه تهران، ایران rassadeghi@ut.ac.ir
[2] . Third demographic transition
[3] . The age of migration
[4] . Ravenstein
[5] . Overt.l.Lee
[6] . Migration transitions
[7] . Bell
[8] . Migration selectivity
[9] . Migration effectiveness
[10] . Migration effectiveness ratio
[11] . Moran's I